انسان محکوم به آزادی و آزادی چون سرشت و شرف آدمی در بنیاد سعادت٬ چون آرامش و آسایش برای انسان٬ حق دانسته شده است.
حقوق جمع حق محصول آزادی و مبارزه آزادی بوده که حقوق طبیعی از طبع و ذات انسان چون حق حیات٬ حق انتخاب و حق بیان و حق تحصیل برای آزادگان از جنس زن و مرد بنیاد حاکمیت قانون می گردد٬ که قوانین موضوعه در موضوع بودن حقوق ذاتی یا در خدمت این حقوق ذاتی٬ اصل از حقوق بشر دانسته شده اند. حقوق بشر در هر جامعه محصول از آگاهی بلند همان جامعه بوده – که آگاهی درونی همانا وجدان روح حقوق می باشد.
افغانستان و بی وجدانی های پسا ۷ و ۸ ثور:
در این شکی نیست که استبداد مارکسیستی در افغانستان پسا ۷ ثور علت بوده که گروه های افراطی دینی معلول آن اند. که در نتیجه استبداد کمونیستی و اسلامی در برابر آزادی و حقوق٬ از مردم افغانستان قربانی می گیرند.
در پایان به مفهوم راه حل می توان به فلسفه اشاره نمود٬ که فلسفه ایده الیسم عرفانی در بیداری وجدان٬ اساس واقعیت سیاسی یا بنیاد ریالیسم سیاسی می تواند گردد٬ که نتیجه مطلوب از حاکمیت قانون عبارت از توسعه انسانی همانا شهروندی و توسعه اقتصادی در بستر ثبات سیاسی هدف متعالی و دست یافتنی برای افغانستان است. که همه از فلسفه سیرآب می گردد. اما درک فلسفه توانایی ذات که گشت ازل و دست خدایی در توانایی ذاتی قابل استنتاج می باشد.
محمدآصف فقیری

