افغان موج   

هشت ثور صفحۀ ننگین دیگری از تاریخ  

به دنبال هفت ثور با یک تقویم ننگین دیگری  هشتم ثور آمد. روزیکه جاسوسان آی اس آی و جیرخواران امریکای جهانخوار چون برهان الدین ربانی، حکمتیار، سیاف وهابی، پیر سید احمد گیلانی، صبغت الله مجددی و عدۀ خورد و کوچک،  پاکستانرا به عزم کابل ترک نمودند.

از همان روز اول ورود شان به کابل جنگ های تنظیمی برای گرفتن قدرت دولتی شروع شد. کابل ویران و اضافه از شصد هزار انسان بیگناه آن به خاک و خون کشیده شد. هزاران انسان دیگر در بی سرنوشتی مهاجر ملک های بیگانه شدند و اردوی صد سالۀ افغانستان متلاشی گردید.

تقریبا در همه ولایات قراء و قصبات وضع از همین قرار بود. تفنگ بدستان جهادی هر کسی را که خواستند سر به نیست و املاک و دارایی های عامه را چور و چپاول کردند. تقریبا تمام دوایر دولتی عاری از اشخاص مسوول و متخصصین مسلکی گردیده و مکاتب و دانشگاه ها تعطیل شد.

چرا چنین واقع شد؟ سوالی است که تا حالا  نه از جانب مسوولین این فاجعه  و نه هم از جانب سازمان های حقوق بشر و سازمان ملل متحد به آن پاسخ قناعت بخشی ارائۀ گردیده است.

در اوایل سال 1371 شمسی بنا بر زد و بند های کشور های همسایه  چون پاکستان، ایران و کشور های قدرتمند روسیه، امریکا، انگلیس توطئه های برای بوجود آمدن این وضیعت روی دست گرفته شد. جبهات متخاطم از ملیت پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک بوجود آمد.  البته در جبهات مقاومت علیه شوروی سابق در ابتدا با کوشش روسیه و ایران برهان الدین ربانی با دار و دسته اش ، مزاری با دار ودسته اش و جنرال دستم و یاران پرچمی اش ائتلاف نامقدسی را بوجود آوردند که عدۀ از کمونیست های  حزب دیموکراتیک مثل، جنرال نبی عظیمی، نجم الدین کاویانی، داکتر وکیل وزیر خارجه و یک عدۀ دیگر کمیته مرکزی را در ائتلاف شامل نمودند و در طرف دیگر جنرال محمد رفیع، گلابزوی و  چند خلقی دیگر به دستور آی اس آی پاکستان ائتلاف نامقدسی را با گلبدین حکمتیار تشکیل و در اصرع وقت جنگ های خونین را آغاز کردند.

دیری نگذشت که این ائتلاف ها به شکست مواجه شده و جبهات تازه ای برای تداوم جنگ شروع شد. دوستم  و عبدالعلی مزاری از شورای نظار و مسعود روی گشتانده و با گلبدین حکمتیار جبهۀ هماهنگی بوجود آوردند.

پلان های سازمان  جاسوسی پاکستان با همیاری عربستان سعودی و انگلیس و امریکا چنین بود که ملیت خاصی را برای تداوم جنگها در افغانستان به اریکه قدرت بنشاند. و این پلان شوم تا مدت دوسال نتوانست به نتیجه ای برسد.  تا بلاخره به ابتکار جنرال حمید گل و کرنیل امام  سرتمداران سازمان  جهنمی ای اس آی ؛ طالبان جهالت برای براندازی  این غایله از طریق پاکسان وارد افغانستان شدند.

دولت طالبانی هم جزئی از برنامه های پاکستان ــ انگلیس برای تضعیف جبهات مردمی  بخاطر بر اندازی نظام منحط جهادی بود. طالبان مردم ساده لو و بدون استراتژی سیاسی بودند. طالبان با تکیه به سنت های  مذهبی  و قبیلوی  فارغ از الگوی  نجاتبخش مردمی سراسر افغانستان را تاختند. از کشته پشته ساختند و دولتی بدون پشتاوانۀ مردمی ، اقتصادی و سیاسی را با زور برچه و تفنگ پیش بردند.

نقطۀ اوج این داستان مخوف، حمله به برج های دوقلوی نیویارک بود. قراریکه رسانه های بیطرف ایالات متحده امریکا انتشارداده دولت دبلیو بوش برای  تطبیق پلان های استعماری اش سه هزار انسان را در یکساعت قربانی نموده و بهانه ای برای  مبارزه با تروریسم از یکطرف و بخون و خاک کشیدن ملت بیچاره افغان و آسیای مرکزی  را برای تطبیق  پلان استعماری خود  طرح ریزی نمود. در نتیجه طالبان جهالت را ظاهرن مغلوب و پیمان ناتو را در قلب آسیا تمرکز داد. البته میشود استباط کلی ازسیاست امریکا درین اواخر؛ درکی از یک سیاست شیطانی باشد که طالبان را قبائیل گمشده  یهودی معرفی و به نام ملیت پشتون اریایی در آسیای جنوبی افسانه سازی  میکند.  این ترکیب جبهه مشترک امریکا را با اسرائیل به  خاطر بهره برداری از منابع دست نخورده طبیعی این سرزمین ها به وضاحت میتوان درک نمود.

پاکستان، ایران ، روسیه، عربستان و درین اواخر جمهوری چین هم برای تداوم این بحران دلچسپی زایدالوصفی از خود نشان میدهند. صرفنظر از دولت دستناشانده کرزی و یاران جنایتکاراش در قلب آسیا؛  تداوم بحران درین منطقه آبستن وقایع دلخراش و تراژیدی خواهد بود که  نفع آنرا تنها دول استعمارگر انگلیس، امریکا، روسیه  و المان نصیب خواهند گردید.

وطنداران با غیرت افغان ما باید با بیداری کامل پلان های امریکا ـ  انگلیس را هر چه زودتر درک نموده و دشمنان این اب  و خاک را که کرزی و دار ودسته اش و باند شورای نظار است،  به مردم معرفی نموده و نقاب از چهره های منهوس شان را بردارند.

افغان موج