افغان موج   

اعلاميۀسازمان سوسياليستهای کارگری افغانستان به مناسبت به قدرت رسیدن "دولت وحدت ملی" به رهبری اشرف غنی احمدزی وعقد توافق نامۀ امنیتی ميان دولتهای افغانستان و امريکا و پیمان ناتو

سرانجام پس از پایان یافتن مضحکۀ انتخابات و مهندسی "دولت وحدت ملی" به رهبری اشرف غنی احمدزی توسط دول امپریالیستی در رأس امپریالیسم امریکا و پس از آنکه که حامد کرزی کسی که خود پیمان استراتژیک با امریکا را بسته است، خلاف توقع اربابانش و علی الرغم چانه زنی های فراوانو برگذاری "لويه جرگه مشورتی" از امضاء توافق نامۀ امنیتی، ،امتناع ورزید، دولت جدید یک روز پس از به قدرت رسیدنش به خواست ارباب لبیک گفته و توافق نامۀ امنیتی با ايالات متحدۀ امريکا و پیمان ناتو را امضأ نمود و به تداوم حضور نظامی امريکا و اشغال افغانستان در شکل ديگری، مشروعيت بخشيد. آنچه که مبرهن است اين است که امپرياليسم امريکا با و يا بدون عقد اين قرارداد و پيمان استراتژيک، همانند ۱۳سال گذشته، به حضور نظامی خودش در افغانستان در اشکال ديگری ادامه می داد. ارزش اين قرارداد در آن است که به اشغال کشور و بالتبع تداوم حضور نظامی امريکا صبغه و اعتبار قانونی می بخشد.

 تدوير "لويه جرگه مشورتی" همانند لويه جرگه های ديگر به عنوان ابزار تحميق تاريخی مردم افغانستان، با وجود لجبازی حامد کرزی راه را برای حاکميت ارتجاعی و اربابان شان هموار کرد تا مُهر تأييد بر آنچه که خود می خواستند زده شود. سرانجام اين غايله، که قبلاً مورد تأييد پارلمان کذایی نیز قرار گرفته بود، با امضای قرارداد امنیتی از جانب رهبران "دولت وحدت ملی" به پايان رسيد. همۀ اين پروسه بيانگر آن است که بازيگران اصلی قدرت در هماهنگی و تبانی آشکار به تداوم اشغال و حضور نظامی امريکا مُهر تأييد زده و لبيک گفتند. همانطور که همه می دانيم هجوم و سرانجام اشغال افغانستان پس از ۱۱سپتامبر هرچند تحت اسم رمز "مبارزه با تروريسم" و "نجات" مردم افغانستان انجام شد ولی هدف و نيت اصلی و پيامدهای ناشی از آن را بایيست در سياست گسترش حوزۀ نفوذ، بسط مناسبات کاپتاليستی و دستيابی به منابع عظيم زيرزمينی و جايگاه و موقعيت جئو- پوليتيک و استراتژيک افغانستان ديد. 

پس از افول قدرت اقتصادی امريکا اين کشور می خواهد منافع استراتژيکش در جهان و منطقه را فقط با اتکاء به قدرت نظامى برترش دنبال نمايد. ناگفته پيداست که ميزان موفقيت ودستيابی امريکا به استراتژیهای مورد نظرش در منطقه و در رقابت با قدرتهای نو ظهور جهانی و منطقه یی را نه صرفاً برترى تکنولوژيک در عرصۀ نظامى، بلكه نهايتا تناسب قوا در عرصۀ اقتصادى رقم خواهد زد. تناقض‏ پايه‌ یى سياست امپرياليستى امريكا در افغانستان، تناقض‏ بين برتری نظامى و ضعف بنيۀ اقتصادى آن است. امپرياليسم امريکا و در کل تمام نيروهای بورژوا- امپرياليستی در شکل دادن به يک سيستم سياسی و اقتصادی پايدار در افغانستان که لازمۀ بسط مناسبات کاپيتاليستی می باشد، ناکام مانده است. بناءً پيش‏ شرط بدل كردن افغانستان به منطقۀ نفوذ امريكا قبل از همه شكل دادن به يك رژيم سياسى و اقتصادى یی است که بتواند در خدمت به استراتژی تفوق امريکا و تأمين منافع آن کمک نمايد. حضور دراز مدت امريکا در افغانستان و ايجاد پايگاه های نظامی در اين سرزمين اگر از يک جانب از نياز استراتژيک جهانی و منطقه یی امپرياليسم امريکا ناشی می شود از جانبی هم ناشی از وجود منابع سرشار طبيعی کشور به عنوان حوزۀ نفوذ، صدور سرمايه و مهمتر از آن موقعيت استراتژيک آن به عنوان معبری به سوی ذخاير عظيم مواد خام طبيعی و بازار آسيای مرکزی می باشد.

شرکای منطقه یی و ايادی ريز و درشت امپرياليسم امريکا در وجود جريان های ملی- اسلامی افغانستان و بقايای حزب دموکراتيک خلق، مدعی اند که حضور دايمی امريکا به سود آيندۀ مردم افغانستان، بسط دموکراسی و تأمين ثبات سياسی است يا دستكم از مشقات و مصائبی که امروزه مردم از آن در رنج اند خواهد کاست، رنجی که بخشأ حضور و وجود نيروهای اشغالگر مسبب و بانی اصلی آن می باشند. اين نيروها در وجود و حضور ارباب امکان بقای سياسی، تداوم حاکميت و منافع اقتصادی و مادی خودشان را می بينند و به همين دليل توهم پراکنی نموده و مردم را از عقوبت تکرار مجدد روزگار جانکاهی می ترسانند که خود مسبب و مجری آن بودند. در تقابل با اين نيروها که نفع مادی و سياسی شان را در اتکاء به امپرياليسم امريکا می بينند بخشأ جريانات چپ بورژوا – ناسيوناليست افغانی و نيروهای سياه ارتجاعی و جنايتکاری چون طالبان و حزب اسلامی به رهبری حکميتيار قرار دارند. چپ خلقی و بورژوا- ناسيوناليست که بخش وسيعی از آن در مدار حاکميت کنونی پرسه می زدند و تحقق دموکراسی "طلایی" شان را در وجود اشغالگران و ايادی محلی شان می ديدند، امضای پيمان استراتژيک ميان دولت پوشالی و امريکا را خيانت پنداشته و مجريان آن در حاکميت را "وطن فروش" و "شاه شجاع سوم" می خوانند.

سازمان سوسياليستهای کارگری افغانستان با درک و شناخت درست طبقاتی از نظام سرمايه داری و باحرکت از موضع سوسياليسم کارگری از همان آغاز حملۀ نظامی امپرپاليسم امريکا، مهندسی دولت پوشالی و سازمان دادن ساختار های قدرت در افغانستان مواضعش را شفاف و روشن رو به جامعه بيان داشته است. از نظر ما سرمايه داری جهانی و در رأس آن امپرياليسم امريکا جهت بسط نظام و مناسبات کاپيتاليستی و منافع استراتژیکش در منطقه به هيچ صورت طعمۀ ساده بدست آمدۀ افغانستان را با توجه به موقعيت جئو- پوليتيک و منابع سرشار زير زمينی و سودهای کلان ديگر رها نکرده و حضور استراتژيکش در افغانستان و منطقه را برای بسط و گسترش حوزۀ نفوذ و منافع استراتژيک دراز مدتش در تقابل و در رقابت با قدرت های منطقه یی ديگر از جمله چين، هند و روسيه، هرچه بيشتر تقويت نموده و آن را با اتکاء به بازوی نظامی اش، استحکام می بخشد.

حضور امپرياليسم امريکا به عنوان يک قدرت نظامی برتر جهانی و مظهر بارز نظام سرمايه داری که بر بنياد بهره کشی و استثمار ، نابرابری و بی حقوقی انسان استوار است، نه ديروز و نه هم فردا و در هيچ جایی حتی در شکل فرمال خویش هم نمی تواند مُنجی مردم، طبقۀ کارگر  و ساير  زحمتکشان از فقر و محنت و حرمان باشد. در اين سیزده سال عليرغم ادعا های کاذب نخستين روز های اشغال دال بر بسط دموکراسی، که چيزی نيست جز بسط مناسبات کاپيتاليستی و بازار آزاد، و آزاديهای مدنی، مردم افغانستان از زن و مرد و پير و جوان شاهد مهندسی اهرام قدرت و رژيم سياسی يی از سرهمبندی ارتجاعی ترين نيروها و باورها بودند.

طی اين سالها نه تنها شاهد همسویی استراتژيک سرمايه داری جهانی در رأس امريکا با اسلام سياسی و ناسيوناليسم کور قومی در افغانستان بلکه در منطقه از شمال آفريقا تا خاورمينه نيز هستيم. از سر همين همسویی و منفعت مشترک است که شاهد تلاش برای مشارکت جنبش طالبان در قدرت سياسی و بالتبع اسلاميزه شدن هرچه بيشتر حيات اجتماعی و سياسی جامعه و کنار گذاشته شدن هر روزۀ ادعا های اوليه و نفی قوانين مدنی هستيم. بناءً از نظر ما مبارزه با ارتجاع و امپرياليسم بدون مبارزه با نظام و مناسبات سرمايه داری ناممکن است؛ بيرون راندن نيروهای اشغالگر و نابودی مناسبات کاپيتاليستی و سرانجام امر رهایی و آزادی بدون سازمانيابی، حضور و به ميدان آمدن طبقۀ کارگر و جنبش آزاديخواهانۀ سوسياليستی ممکن و ميسر نيست.

زنده باد سوسياليسم!

نابود باد نيروهای اشغالگر و ايادی محلی آن!

سرنگون باد نظام سرمايه داری!

سازمان سوسياليستهای کارگری افغانستان