افغان موج   

از آنسوی هجرت، فقط با زبان نوشته و فریادِ خامه، درد دل میشود،

من زنم، اگر همه چرخ ها برضد من و همۀ باد ها در جهت مقابلم باشد که هست، باز هم امید میکنم این حرفها به جایي برسند و روزی اقلن اولادِ منِ مسلمان، دیگر قربانی مکر و حیلۀ عرب، پاکستان و عُمال آنها نشود و از حق طبیعیِ زندگی یعنی در آزادیِ جایز، خوشبختی های راکه مادران شان تجربه نکرده اند، لمس کنند، عشق و صفای خاطررا شاهد باشند و بیرون از قفسِ تعصب و جهالت، نسل های آیندۀ بشر را خوشبخت وآگاه، بدنیا تقدیم نمایند.

این خواستِ من وامثال من، سده هاست که فقط در محدودۀ یک آرزو مانده، زیرا زن، این فرشته ای صلح، درطول تاریخ زیر ستم و استبداد بوده، در ادیانِ مختلف ودردوره های متعددِ تاریخی، به اشکال ِوحشتناکی سرکوب و استثمار شده، از نکاحِ اجباری و ختنۀ دخترانِ خورد سال و خرید و فروشِ آنان گرفته تا تعددِ زوجات، سوختاندن و کشتنِ زن، سنگسار و زنده بگور کردن _ به بهانه های خود ساختۀ ننگ و تعصب،_ و ده ها شکنجۀ روانی و جسمی و توهین این نیمِ پیکر جامعه دریغ نگردیده است.
درکشور های اسلامیِ بعد از رحلت حضرت محمد(ص)، یعنی از زمانِ ابوسفیان به بعد، "نقابداران ِ دین" قوانینی را بنام دین محمد، پیاده و رایج کردند، که سراسر فرهنگِ مرد سالاري و زن ستیزی بوده وهویت و حقوق زن درآن بیرحمانه پامال گردیده.
در میهنِ بلاکشیدۀ ما، که دوره های سیاسی به نفع زنان و دختران را یا در تاریخ خوانده و یا خود، جوانه های آنرا شاهد بوده ایم، جنبش های مدنی برای عملی کردنِ نهضتِ زنان ، با اغتشاشات، مخالفت ها و صداهای ناهنجارِمخالفتِ ارتجاع سیاه و گروپ های مزدور ویا قشر تاریک مواجه شده و گاهی حتا به تحریک و توطیه، سبب سرنگونی دولت، تبعید شاهِ زمان ویا فعالان مدنیِ وطنپرست شده است. تحرک و بیداریِ جوانانِ دانشگاه، بخاطر تغییرات دموکراتیک به نفع آزادی و تساوی حقوق زن و مرد، و علاقمندی ها به درکِ بیشتر از دینِ شان در اجتماعیکه در آن زندگی میکردند، با اتهاماتِ اخلاقی یا کفر از سوی این متعصبین مذهبی در جامعه مواجه شده و یا از جانب سیاستمدارانِ سلیقه ای و اجیرِ جناح دیگر، ماهرانه و بی موقع، به سرقت میرفت.
جوانانِ محصل که علاقه داشتند معنیِ آیاتِ عربیِ را بدانند که - آبا و اجدادِ شان چهارده صد سال بدون فهم جزیي به اطاعت کورکورانه به آن پرداخته بودند -، فوری تکفیر میشدند، زیرا مجریانِ احکامِ دین، کنجکاوی در مسایل دینی را کفر و سوال را قطعن مجاز نمیدانستند. شاید به دلیل ترس از آنکه، وقتی نسل جوان حقایق را بداند، پرده از روی دروغ، خرافات و فریبِ تیکه دارانِ دین برداشته میشود، و دینِ مبین، به شکلِ پاک، سچه و دست نخورده اش نمایان میگردد.
بطور مثال در دین مقدسِ اسلام واضحن ذکر شده است که : "مطابق زمان و مکان تان عمل نمایید و_ هیچکسی از کسی برتری ندارد بجز از تحصیل و عبادت وی". این جمله به تنهایی هزاران حرف را بازگو میکند و نشان میدهد که دین اسلام دینِ دُگم ( جامد)، نمی باشد .
سوال اینجاست که درشرایط موجود و دنیای مدرنِ امروز، آیا باید قوانینِ عصرِ بادیه و هزارو چهارصد سال قبلِ جهانِ عرب یا قوانینِ پاکستانی بدون یک خراش و تعدیل پیاده و جهانی گردد؟
گروه های مزدور، وبادارانِ دین فروشِ شان، این دهشت افگنانِ جهان، بی تشویش از نام دین و مذهب استفاده های سلیقه ای میکنند و سلاحِ سپید و سیاه بدست این و آن داده از هیچ نوع خشونت بنام دینِ مقدس اسلام ابا نمی ورزند وباداران شان از ایمان و عقیدۀ پاکِ مردم مظلوم، بی شرمانه نفع سیاسی میبرند و بدتر از همه که از نیم پیکرِ جامعه یعنی زن، منحیث اولین قربانی برای رایج کردن رعب و ترس میان مردم و نمایشِ قدرت شان، استفاده میکنند، سنت های ناپسندیده را بر علیه زن، هر چه بیشتر کرده و در حجره حجره ای بدنۀ اجتماع با سرازیر کردنِ پولِ سرشارِ عربستان سعودی وعُمال شان یعنی پاکستان، تعصب و اهدافِ بقای سیاهِ خویش را چنان تزریق میکنند که بادیه نشینان عرب، جاودانه بر اریکۀ قدرت بمانند و زن در چنین اجتماع،مثل مال ومتاع، همانند ملکیتِ مرد به شکل کنیز ویا اسرای جنسی شان همیشه درزندانی بنام " زن بودن" محبوس بمانند.
بسا اعمال ناشایستی که اکنون توسط "نقابدارانِ دین" درکشورِ ما برزن تحمیل میشود، به تقلید وتلقینِ قوانینِ جدیدِ وارده از عربستان سعودی و پاکستان، این دشمن خاک و شرف مردم ما، برما تحمیل میگردد. تعدیلاتی که در بعضی فقراتِ قانونِ شرعی باید وارد آید و در چوکات قانون مدنی، مطابق شرایط امروزی جهان به اساس این اصل در دین اسلام که - باید مطابقِ زمان و شرایط عینی و ذهنی عمل کنیم،_ موجه بنظر میرسد.
در کشور های اسلامی، خوشبختانه اکثریت مطلق از والدین مسلمان تولد شده اند واما اینهم یک حقیقت است که دین انتخابي نداشته اند. از کودکی، تلاوتِ قرآنِ مجید درگوشها آیاتِ ملکوتیِ بودند ولی متاسفانه معنی انرا نمیدانستیم.
این حق طبیعی یک انسان است که معنی دینی را که به آن ایمان دارد بدون حساسیتِ هیچ جناحی بداند.
اینک با تاسف می بینیم که، با بیتفاوتی،معامله و اجازه دادنِ، صدها مدرسه، آخرین جوانه های ترقی و آزادیخواهی را در نطفه خنثا میکنند.
بدون شک همه میدانند که زن بخاطرفامیل و بچه هایش بهترین پاسدار صلح ومحبت است، کاری به سیاست بازی های ملوث ندارد و شاید به همین دلیل زن برای تیکه دارانِ دین، بزرگترین حریف میشود.
این سیه اندیشان، در برابر بسا مسایل مهمتر از روپوش زن، کاملن خاموش وبی تفاوت اند، از مراکز عیاشی و خوشگذرانی که برای خود درمرکز کشورهای عربی مثل دوبی و غیره درست کرده ومرتکب بدترین گناه ها میشوند، دم نمی آورند ولی برای اندک حرکتِ مدنی زنِ افغان و یا درقسمت یک ندای یک زن ستم کشیده ای دهاتی وطن بیچارۀ ما ، فریاد ها بلند می کنند و با سرکوبِ اندک ترین حق زن در کشورِباستانی ما، گویا اسلام را نگهمیدارند. . اینها با اعمالِ ننگینِ شان، دینِ اسلام را در جهان بیشرمانه دینِ خشونت وقتل معرفی کرده اند.

آرزومندم که بانوانِ جوانِ روشنفکر همه نترس و با شهامت ندای انسانیت و برابری را بلند کنند، از خود سوال نمایند که مگر تا کَی؟ چرا؟ و چگونه میشود به این جهل و زندانِ تعصب پایان بخشید.
بدبختانه زنِ شرقي، بزرگترین دشمنش خودش میشود. حسادت، عقده های فامیلی، ترس از بهتان به کفر و اتهاماتِ اخلاقی و بالاخره بیسوادی که آنها را محدود و محروم ببار آورده است،ایشان را به این باور مند میسازد که چنین اسارت درست است و همین حالت را باید پذیرفت وآنرا بر نسل بعدی تطبیق کرد و همین سبب میشود که اولین زنجیرها را به پای دخترشان، عروس شان و دیگر زنهای اجتماع، خود ببندند.

با یک جملۀ سیمون دوبوار حرفم را خاتمه میدهم. (زیرکانه ترین راه برای تسلط بر هر جامعه تحقیر و محدود کردن زنان آن جامعه است. زیرا زنانِ اسیردیگر قادر نخواهند بود انسانهای آگاه و آزادی خواه پرورش دهند ).
حسنیه عثمان شاعر معاصر افغانستان

Image may contain: 1 person , indoor
 
نوشته : حسنیه عثمان داود