افغان موج   

نوشته‌ی : محمدعثمان نجیب

چه دیر جنبیدی کرزی صاحب. چنان مست چماق زدن ها بودی تا شمالی و شمال را نابود کنی که سرانجام خودت هم مجال رهیدن نداری. آنانی سیاست میکنند نفس این اطلاعیه را هم می دانند. اول که ضرورتی نه بود. دوم نهایت وامانده‌گی تان در محتوای آن نهفته است و سوم آن که کاملاً راحت باشید کسی نگران شما نیست.

عبدالله که از اول چندان جوانی نه بود. به یاد بیاور که به دستور پاکستان یک جاسوس راننده یعنی مسلمیار را به سنا منتصب کردی و تا سقوط اشرف خان او حق همه سناتور ها را زیر پا کرد و یک سناتور بی سواد اما جاسوس ولی از تبار خودت چه ها که نه کرد. به یاد بیاور که ملا لیونی کوچی بیسواد را وکیل ساختی ‌و پدر محترم بی سواد او را سناتور ساختی و هزاران جریب زمین را برای او در پل چرخی دادی، در شهر آدم را شهید کرد، خمی به ابرو نیاوردی، به یاد بیاور که به منصب دار قوای مسلح نان نه میرسید ‌و جنازه اش به گورستان نه میرسید، اما تو برای انتقال جنازه‌ی پدر ملالیونی به داکتر صاحب سیاوش زنگ زدی تا جنازه‌ی او را خلاف قانون به مراسم تشریفات عسکری بالای واسطه‌ی مخصوص انتقال دهند که با مقاومت آن جنرال شجاع برابر شد. به یاد بیاور که مارشال فقید فهیم در ایستاده‌گی با تو چه نه کرد، اما تو در پس پرده برای او گورستان حفر میکردی تا که دفنش کردی، به یاد بیاور که قوماندان زمان خا فرمانده پولیس ننگرهار را هدایت داده بودی تا مارشال فهیم را در سفر ننگرهار ترور کند. من با مارشال فقید در یک چرخ بال بودیم، با وجود سر و صدای زیاد خدمت شان گفتم که چرا به کرزی این قدر اعتماد دارین …کرزی قابل اعتماد نیست… به من کفتند…پشت ای گپا نه‌گرد، وقتی به شهر جلال آباد رسیدیم،  زمانخان ماین جابجا کرده شده اش را که از راه دور اداره می‌شد به دستور خودت پیش روی کاروان موتر های مارشال انفجار … اما خدا لطف کرد ما که همکاران ما پیش روی موتر مارشال فقید و خودم در موتر دوم بعد از موتر مارشال بودم نجات یافتیم و محترم بسم‌الله خان مثل یک سرباز عادی کلاشینکوف گرفتند و امنیت مارشال و حاجی قدیر را که بعد ها باز هم به موافقت خودت ترور شد تأمین کردند. مارشال به خاطر مصلحت محترم حفیظ منصور را مانع می شدند تا علیه تو قدعلم نه کنند، گرنه همو حفیظ منصور به مذهب خودت خوب میفامید ‌و می رسید، به یاد بیاور که سیدمصطفا کاظمی را با گروه کلان همراهش به رگبار بستی، به یاد بیاور که مولانا عبدالرحمان را چگونه مظلومانه شهید کردی و به یاد بیاور که استاد ربانی را چگونه به کام مرگ فرستادی، به یاد بیاور که خاکریزوال را به چه نیرنگی شهید ساختی، به یاد بیاور که برای جبار ثابت چقدر صلاحیت دادی تا از فحشا و فساد علیه مردم دریغ نه کند، به یاد بیاور وقتی نامه‌ی من برایت رسید که جبار ثابت من را در راه ننگرهار به سلی زد و دخترم از شوک آن حادثه تا حال گویایی روان گفتاری اش را از دست داده تو به ریشخندی نامه‌ی مرا به آقای معصومی دادی و گفتی ای کی اس… که اقه گپش کلان شده… به یاد بیاور که امنیت ملی را چگونه ضعیف ساختی…تا آی اس آی را خوش بسازی و اینک ما نتایج زهر اگین آن را می بینیم، به یاد بیاور که جلالی آن پلید خاین به وطن و ملت را که در روز عید قربان در دفتر خودت و در محضر استاد مخدوم رهین راه داده بودی و از مارشال فهیم به تو غیبت می کرد و تو بلی بلی میگفتی… به یاد بیاور روز رسم گذشت در چمن را که رحیم وردک آن جاسوس پُل پران و بند پران وقتی با یونیفورم عسکری و در حال وظیفه با تو یکجا فرار کرد به جای مجازات دوباره و خلاف همه مقررات رئیس بررسی حادثه ساخته بودی…به یاد بیاور که در برنامه‌ی تعین شده و منظور شده‌ی خودت چگونه حنیف اتمر مؤفق شد امرالله خان نادان را مشترک با خود در حادثه‌ی فیر راکت بالای خیمه‌ی لویه‌جرگه‌ی خودت وادار به استعفا بسازد و خودش دوباره احراز مقام کند…حالا که اکر راست باشد و این صفحه مربوط خودت باشد یا نباشد ..فردا یاد آوری های دیگر هم برایت دارم…چون میدانی که من می دانم و هوایی فیر نمیکنم و به قول حفیظ منصور مثل کرزی نا خوانده امضاء نمیکنم….ادامه دارد… ابنذتیتر تیتر دفاع مقدس است…