از : ف. بری
سال های قبل گروه رهزنان می ربودی مال مردم بی امان
برسرشهراه میکردند کمین بادل سنگین و هیبت بر جبین
چون گرفتی مال مردم برتمام میشدند درفکر توجیه این کلام
نویسنده! توریکی قیوم
ابرکوچکی چهره نورانی مهتاب را پوشانده بود، باد گاهی در میان برگ های زعفرانی درختان هیاهو می نمود و سکوت وهم آلود و اسرار آمیز شب را بهم می زد.
مریم که نگرانی شدیدی دردلش سنگینی می کرد، بعد ازمکث کوتاهی از پنجره رویش را برگردانید و با وجودیکه میدانست شوهرش زود می خوابد، ساکت و آرام به اتاق خواب او وارد شد و در روشنایی کم رنگ که چراغ خواب به اتاق می پاشید، توانست یکی دو گامی به پیش برود ...
اتاق نامرتب و درهم و برهم بود، لباس های شوهرش به هر طرف پراگنده به نظر می رسید، دروازه های الماری باز بود، سکوت کسل کننده ی اتاق را فرا گرفته بود، به جز آهنگ تپش تند و هوای لبریز از بوی چرس، شراب و دود سگرت بود و حال انسان را به هم می زد. شتابزدهٔ قلبش دیگر صدای نمی شنید. وحشت نگران کننده ی در ذهن مریم جان گرفت؛ که اگر یک بار بوی زننده اتاق او را به سرفه بیندازد، شوهرش از خواب بیدار شود و او را در اتاق ببیند، چه خواهد شد.
محمد عالم افتخار
اخیراً در سایت جاودان؛ برنامه ای ویدیویی از «پرگار» بی بی سی را با عنوان «قرآن؛ رویا های پیامبر؟» دیدم و شنیدم که به علت حضور شخصیت های سیر دانش و پروسواس و پرکاووش در مسایل دینی و مذهبی مسلمانان؛ همچون دکتور عبدالکریم سروش؛ وزن و جذابیت ويژه و کم سابقه ای داشت و دارد.
تصادفا همزمان دکتور فرید یونس؛ اندیشنده دیگر هموطن و همزبان در غامضه اسلام و مسلمانی؛ هم درین سایت مقاله تازه و روشن بینانه ای به نشر سپرده اند که عنوان دارد:
ـ چرا مردم با طبقه مذهبی یا ملا میانه خوب ندارد؟
نوشتۀ : هرمز داورپناه
آن روز که بهروز عقرب را کشف کرد یکی از روز های مهم زندگیش بود. آن روز مادر به کمک فاطمه سرگرم تمیز کردن خانه و بررسی وضعیت انبار بود تا کاستی های آن را در زمینه بنشن و برنج و سایر مواد غذایی معین کند. پدر مثل همیشه غلامرضا را به کار گرفته و سخت درگیر سرو سامان دادن به باغچه ها و درخت ها و گل های باغ بود، و بابک با تیرو کمانش از این سو و به آن سوی باغ می دوید و در تلاش بود تا یکی دو گنجشک برای ناهار آن روز شکار کند! بهروز که در اتاق تنها مانده بود تصمیم گرفت که از پرتی حواس دیگران منتهای استفاده را بکند و سرکی به انباری کوچک زیر پله، که مادر دست زدن به آن را برای بچه ها اکیداً ممنوع کرده بود، بزند و دریابد که او چه چیزی در آن پنهان کرده است
سیاست گربه مبنای فریب و چال و چم باشد
به چشمان حقیقت خاک باد و دود و دم باشد
نـدانـد شهرونـد ساده دل راه خـودش از چاه
بـه تـرفـنـد سـیاسـی دایماً در پیچ و خم باشد
مقالات دیگر...
- ویدیوی 277 شفیع عیار ( جنگ بر سر پروژه برق )
- ترکیه در دوراهی گزینش
- عصر نمایش
- ویدیوی 276 شفیع عیار ( بنی قریضه )
- مزیتهای جهانی شدن رسانهها
- دوبیتی های سرگردان
- شفیع عیار ( انتحاری ها )
- ( تاج ستمگری و آسیاب ظلم ) دو غزل از محترم رسول پویان
- ویدیوی 275 شفیع عیار ( عرض سلام) و تبصره افغان موج
- شعر خیلی نو!