گر عُـقدۀ بشـر بـه حسادت دوا شود
صد عُـقده و تضاد دگـر نیز وا شود
در انتـقـام و کـیـنـه نـیابی رهـایشـی
بغـض کفـیده آتـش خشم و وغا شود
این چه وهم وظلمت ست دراین دیار گشته ایم مغضوب ذات کردگار
بسته شد بر ما صـــــراط مستقیم چون نداریم آن حضور واعتبار
محمد عالم افتخار
تکمیله بر بحث «قرآن و سوالِ روزه و حجِ غیر عرب زبانان!؟»
برای شروع؛ لطفاً به جدول روز های دارای تفاوت های فاحش؛ در محلات گوناگون زمین کروی سکونتگاه نوع بشر؛ دقت فرمایید:
با اینکه اطلاعات این جدول از دوسال پیش است؛ معهذا چنانکه از گزارش زیر در می یابیم؛ تفاوت ها در روز های مناطق گوناگون؛ امسال شدید تر هم میباشد و تا چندین سال دیگر نیز کاهش نمی یابد:
به نظر من این اتوبانی مشترک است . مسیح علینژاد خبرنگاری اصلاح طلب بعد از خروج از ایران تا مدتی با امام جمعه های مختلف مصاحبه میکرد . ما هم از همان ابتدا اساسا برایمان مهم نبود که مصاحبه با کدام جانور است و سوال و جوابها چیست ؟ ولی سوالم بود که ترتیب دادن این مصاحبه ها با کیست و چرا ؟
روحالامین امینی
در واکنش به اقدام برای ثبت مثنوی به عنوان اثر مشترک ایران و ترکیه
نمیدانم باید چرا دریچه چنین بحثی باز شود، وقتی ما در این سوی مرز برای این زبان و فرهنگ گلو پاره میکنیم و دست به گریبان میشویم با هر که بگوید مولانا افغانیست، فردوسی ایرانیست و رودکی تاجیکی؛ چرا که به نکویی میدانیم آن که این سخن بر زبان میراند، دشنهای در آستین دارد و شمشیری در دست، نه این که سخن از سر خیر خواهی بر زبان بیاورد. در این شکی نداریم که روزگاری مولانایِ نه شرقی نه غربی نه بری نه بحری در بلخ متولد شده و اگر امروز من بخواهم زادگاهش را ببینم، نه نیازی به ویزا و روادید دارم، نه دوندگی و گذر از مرز که در همین خاک زندگی میکنم و برگه هویتم اجازه میدهد بر خاکی قدم بگذارم که مولانا بر آن خرامیده است. همین روشنایی در مورد پیر فرزانه طوس، حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز وجود دارد و تنها، کسی که شناسنامه ایران امروز را در جیب دارد میتواند بدون هیچ مخاطره و وبالی برود بر آستانهاش زانو بزند و بخواند: