ارسالی: سلیمان کبیر نوری
258- Where is Dostoom دوستم کجاست Shafie Ayar
رسول پویان
در فـغـانـســتان تـبـر در بـیـخ اسـتـبـداد زن
ریـشۀ وحـشت بسـوزان سنگ بـر بیداد زن
مشـت پیروزی بیفگن بـر درفشسـتان تـرس
چون عـقاب و شیر میدان چنگ برفولادزن
محمد عالم افتخار
«در تاریخ اسلام، جهاد به عنوان یک پدیده خشونت بینالمللی در ٤٠٠ سال گذشته عملاً ناپدید شده بود ولی به کمک امریکا بطور ناگهانی در سالهای ١٩٨٠ دوباره احیا شد.»
************
"فتح الله گولن و «جنگ بربریت علیه تمدن انسانی»" فرنام نوشتار مختلطی بود که دو هفته پیش از آدرس بنیاد روشنگری "گوهر اصیل آدمی" نشر انترنیتی یافت.
به گونه عصاره؛ اگر بگوییم: فتح الله گولن که به مانند یکی از نوادر دنیای اسلام و حتی جهان کنونی شخصیت و وجاهت دارد؛ جنگ فوق ددمنشانه ای را که گروه سلفی ـ تکفیری داعش به سلسله سایر جهادی های اسلامی به راه انداخته بخصوص با اشاره به آنچه در پاریس قلب اروپا طی کمتر از یک سال اخیر کراراً به عمل گذاشته شد؛ بی رو در بایستی «جنگ بربریت علیه تمدن انسانی» می خواند.
البته این توصیف؛ قبل از اینکه تأویل دینی باشد؛ تعبیر تاریخی و قسماً ؛علمی ـ فلسفی است.
ساعتی است که خسته شده ایم. دیگر خسته شده ایم. چون دو توته گوشت کوفته شده در برابر هم نشسته ایم. چشمان ما به تاریکی عادت گرفته است و با نگاهی تلخ به هم میبینیم. احساس میکنیم به شدت از هم نفرت داریم. ولی هنوز باور ما نمیآید. باور ما نمیآید که چون دو موش به این تلک گرفتار شده باشیم. میخواهیم برخیزیم و باز هم داد و فریاد بزنیم اما میدانیم که نمیتوانیم. به دست هایم میبینم، خون آلود است. به شدت احساس درمانده گی میکنم. باز به او میبینم. از او بدم میآید. او بود که مرا به این دام گرفتار کرد. او بود! عرق را از صورتم پاک میکنم و بی اختیار لگدی به او میزنم. حیرت را در چشمانش میبینم که میجوشد. آرام خودش را به کناری میکشد. جمع مینشیند و شروع به گریه میکند. او نیز درمانده است. او نیز گرفتار است. از خودم بدم میآید. دلم میخواهد من نیز گریه کنم.
گـر نمیدانید زبـانـم حـرف دل باور کنید
همـدلی را بـا ســرود همـزبـانی سـر کنید
بر لـب بـحـرم؛ لیکن تـشـنـه لـب افتاده ام
کام خشکـم را بـه آب چـشمۀ دل تـر کنید