محمد عالم افتخار
(قسمت دوم)
حاشیه مهمتر از متن:
با عرض سپاس فراوان خدمت دوستانی که تقریباً به گونه بی سابقه از مقالات اخیر این کمترین؛ ابراز رضائیت و شادمانی و پشتیبانی می نمایند و به ویژه در برابر نگارش های از «کاشفی در علم منطق تا نقاشی بر سقف شیشه ای» و «آیا جناب رزاق مامون؛ تب ندارد؟» لطف های استثنایی نموده و آنها را چه از لحاظ عادلانه بودن مضامین و چه از لحاظ درست و نافذ بودن میتود های ارائه؛ و چه از لحاظ به هنگام و ضروری بودن؛ ارزش یابی های تشویق کننده و نیرو بخش نموده اند!
نه زیاد متأسفانه عزیزانی هم؛ بیش از اندازه ذوق زده گی نشان داده و به ویژه توصیه یا ابراز امید نموده اند که من "فلان و بهمان را خوب سر جایش بنشانم!"
با آنکه از جمع دوستانی که تماس گرفته اند؛ صرف یکی دو فیصد؛ اینگونه طرز دید و نقطه نظر دارند؛ معهذا به دلایل و اسباب بیشمار؛ همین دیدگاه و نظر در سطح خوانندگان و کاربران انترنیت و فراتر از آن؛ غلبه دارد؛ چرا که "تبیین و تعریف درست نقد و انتقاد” و برداشت ها مبتنی بر این تبیین و تعریف؛ نیازمند داشتن جهانبینی علمی و ساینتفیک و یا بینش های روشنبینانه نزدیک و همسو با چنین جهانبینی؛ میباشد که حدوداً 98 تا 99 درصد جامعه عمومی ما؛ به اصطلاح "زیر خط فقر مطلقِ" چنین جهانبینی؛ به سر می برند.
دارایی
دارایی ما در این جهـــانِ فانی
یک شعبده بازی است و یک حیرانی
فرعون به قصر خویش آسوده بُود
رعیت به مقام او ... دهد قربانی
ایلان پاپه
ترجمهی فرهاد قربانزاده .
خاورمیانه را در کنار بسیاری از موارد دیگر با بنیادگرایی اسلامی میشناسیم، که معادل ترور، جزماندیشی، انعطافناپذیری و تهدیدی برای ثبات و صلح جهان تلقی میشود. این موضوع بهطور مشخص در رسانههایی نمود مییابد که در ربع آخر قرن بیستم خاورمیانه را بیش از هر چیزی با تحجر و خشونت اسلامی عجین دانستهاند. از اینرو چندان جای تعجب نداشت که پس از حملات وحشتناک در نیویورک و واشنگتن، از اندیشمندانی که گرایش مطالعاتی آنها اسلام –بهمعنای لیبرالِ آن- بود، دعوت شد تا جوهر و اهداف بنیادگرایی اسلامی را تبیین کنند؛ بنیادگراییای که نهتنها در خاور میانه، بلکه در آسیای جنوبشرقی و آفریقا جای پیدا کرده بود. اما بیشتر آنها، بهطرز قابل تحسینی، از ارائهی تبیینهای شتابزده دربارهی چنین واقعیت پیچیدهای سر باز زدند. آنها متأثر از انقلاب فکری عظیمی رشد کرده بودند که چند دهه پیشتر در جامعهی علمی غرب رخ داده بود، انقلابی که کلیهی ادراکهای تکساحتی و همگنشده دربارهی همین پدیدهی اجتماعی و سیاسیِ چندبعدی و متکثر، موسوم به اسلام، را از حیز انتفاع ساقط میکرد.
منبع: رادیو آزادی، ۴ حمل ۱۳۹۴
صدها تن از اعضای حزب همبستگی افغانستان صبح روزجمعه درمقابل قصردارالامان شهرکابل، تجمع اعتراضی کردند.
اعضای حزب همبستگی افغانستان تاکید دارند که افغانها باید خود سرنوشت شان را رقم بزنند وعاملین کشتار افراد ملکی در چهار دهه گذشته را حداقل در ذهن های خود، محاکمه کنند.
صدها تن ازهواداران این حزب، صبح روز جمعه در اعتراض به پیامد های ناگوار هشت و هفت ثور در مقابل قصر دارالامان شهر کابل، تجمع کردند.
حفیظ راسخ عضو شورای رهبری حزب همبستگی افغانستان، هشت و هفت ثور را دو روز سیاه در تاریخ افغانستان خواند:
هنوز من دبیر روشنی نشده بودم که حمید الله روغ، نوشته یی زیر نام، ٫٫مساله شناسی روشنگری افغانی ،، را در شمارهٔ سوم و چارم روشنی، که یحیا هارون، مدیر مسوولش بود، به دست نشر سپرد.
من از همان آغاز با این نام، به دلیل این که با اسم روشنگری نمی توان صفت افغانی را همراه ساخت، نا موافق بودم. اما، چون هارون که مسوولیت نشر روشنی را به دوش داشت، با باور به آزادی حرکتش، نخواستم مانعی در برابرش ایجاد نمایم.
من، با او اولین بار در ح.ا.ث، نشریهٔ کمیته مرکزی حدخا، آشنا شدم. روزی فکر می نمایم در سال ۱۹۸۱، بود که محمود بریالی او را برایم معرفی نمود یادآور شد: ٫٫رفیق روغ، همکار جدید ما،،.
بعد تر که من در حاشیهٔ روزنامه قرار گرفتم، او را هم درگوشته یی، گاه گاه از دور می دیدم. تا جایی که یادم هست، ـ چون مدت کوتاه در آن نشریه بودم ـ نوشته یی یا گزارشی و یا تبصره یی از او در روزنامه ندیدم.
باری او در یکی از جلسه های همگانی روزنامه، انگشت خرده گیری ـ به صورت دورافتاده بر من ـ که در ذهنم نشست، گذاشت. او در این جلسه در خط بر شمردن کمبود ها، بیان داشت که در این جا کسانی بر چوکیلمیده اند و کاری از پیش نمی برند. محمود بریالی که آن جلسه را هدایت می نمود، با ناراحتی رخ به سویش نمود و گفت، ٫٫رفیق روغ، ما تو را این جا برای این که صدمه یی به خودت وارد نشود، نگه داشته ایم. تو نباید پایت را از گلیمت بیش تر دراز نمایی.،،