این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بسم الله الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
هوالطیف الداشاق
إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ یواشکی.....وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ یواشکی....وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَتْ یواشکی ....وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ یواشکی.....وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَی یواشکی..... إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ یواشکی....وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ بازم یواشکی....
وآیا ندیدی که چگونه علنی بودن خودشان را یواشکی نشان میدهند ؟....درزندگی یواشکی لذتی هست که درآزادی یواشکی نیست....
سوره : آخ گفتن یواشکی
آیه : چپاندن علنی
رسول پویان
عشق خوبان زدل پاک و صفا جلوه گر است
خالی از خدعه و نیرنگ و ریا جلوه گر است
مـدعی را بگـو از پــرده که هـیهـات هـیهـات
این دم خوش فقط از لطف خدا جلوه گر است
در طـربـخــانــۀ عــشـــاق مـزن لاف سـخـن
صـد نیـسـتان ز مزامیر غـنا جلـوه گـر است
محمد عالم افتخار
این سخن تحکم آمیز پس از اعلام دومین دور نتایج قسمی آرای انتخابات ریاست جمهوری 16 حمل 1393 توسط جنابی که مدت هاست به محافل طبقه حاکم نو به دوران رسیده کشور رفت و آمد و نشست و برخاست دارد؛ در یکی از شفاخانه های فرست کلاس هندوستان به زبان رانده شد و موجب گردید تا من نگارش مبحثِ به نظرم مهمِ «ملا ها چقدر مسلمان اند؟» را که با الهام از تحقیق پر ارج جناب نصیر مهرین تحت فرنام «با "خدا داده گان" ستیزه کنید!(1)» رویدست داشتم، معطل کنم و نا دلبخواه عرایض آتی را پیش اندازم.
*****
به انتظار نوبت ملاقات با متخصص مربوط شفاخانه بودم که سه نفر به جانبم آمدن گرفتند. یکی ریش و سر و صورت مُلاگونه داشت؛ دومی جوانی تراشیده صورت و خوش لباس 30 ـ 35 ساله به نظر می آمد و سومی که از محصلان مقیم هند بود و با مریضان همکاری مینمود؛ از مدت ها پیش با من آشنایی داشت.
مرد مُلا گونه 50 ـ 55 ساله؛ بذله گویی میکرد و دیگران هم با او می خندیدند. با اندکی دقت دریافتم که در باره خانم ثروتمندی سخن میگویند که از ازبکستان جهت بار دار و وارث دار شدن به همین شفاخانه مراجعه کرده بوده و به دلیل سِن بالا؛ از انجام عملِ القاح برایش؛ امتناع شده است.
مرد ریشدار منجمله میگفت:
بـه غـیـر سـبزۀ یـاد تـو در بـاور نمی گیرد
دمی جز شوق دیدار تو ام درسر نمی گیرد
به جـز مهر تـو در شـبهای بی پایان تنهایی
چـراغ دیگـری در کلـبـۀ دل در نمی گـیرد
کتاب عشق را ازنرگس چشم تو می خوانم
سرودی دردبسـتانم ازین خوشتر نمی گیرد
محمد عالم افتخار
گور خونین شهیدان به تو آواز دهد:
شعله ای را که فروزان شده خاموش مکن
ما به امید وفای تو گذشتیم ز جان
دوستان را مبر از یاد؛ و فراموش مکن !!!
محترم سمیع حامد طی پارچه شعر اخیرش؛ افغانستان را به «اتاق انتظار مرگ»(1) تشبیه کرده است. انتظار مرگ از سوی انتحار و انفجار برادران «بوکوحرامی» حامد کرزی و ربات های فرانکشتاینی آی ایس آی پاکستان و ایضاً خادم الحرمین الشرفین!! و الشیوخ البحرین و الجانبین...، انتظار مرگ از سوی ابر و باد و رعد و برق و باران و برف و یخ و سیلاب و توفان؛ انتظار مرگ از سوی زلزله و برفکوچ و خاک کوچ و سنگکوچ؛ انتظار مرگ از سوی ماشین های پرنده آهنین «ینگی دنیا»؛ انتظار مرگ از سوی گاز های گلخانه ای و آلودگی های هوا ـ خاصتاً در شهر هاـ و سم ها و ویروس ها و میکروب ها و قارچ ها، انتظار مرگ از سوی درنده ها و گزنده ها و بلعنده ها و لاش خوارها و مُردار خوارهای دو پا و چار پا و چندین پا و...و...
هکذا محترم پرتو نادری؛ در بدل اینکه مترسک های حکومت خان کرزی؛ در دومین روز فاجعه انسانی «آب باریک»؛ عملیات نجاتِ زیر آوار ماندگان را متوقف ساخته ساحه را «قبر دسته جمعی» اعلان و بر مُردگان و نمُردگان زیر خاک ها «جنازه غیابی» خواندند؛ چهار تکبیر نماز جنازه بر خود این حکومت غرقه در آوار فساد؛ نثار نموده است.(2)
مقالات دیگر...
- مادر
- مادر را ستایش کنیم
- پیکر زخمین عشق در زیر رگبار جهل و تعصب
- پیکر زخمین عشق در زیر رگبار جهل و تعصب
- چهار رباعی
- اندیشه های شما در مورد کمپاین "تفکر، تحریر و عمل"
- اعلامیۀ سازمان سوسیالیستهای کارگری افغانستان به مناسبت قربانیان رانش زمین در آب باریک ولایت بدخشان
- روشنگری چیست؟
- آیا زبان واقعاً یک پدیدۀ مقدس و هویت ساز است؟
- خشم هندکش
