رسول پویان
خنجر کند جهان بـر سـر ما تیز شده است
نعل خربازچنین قاتل و خونریز شده است
کس نـدانسـت بـه میدان، هـنر رخـش ولی
دیرگاهی است خر جهل به الیز شده است
چون خموش است دگر همهمۀ رسـتم زال
دیو در خـانۀ ما پاک و دلانگیز شده است
2014 /جنوری/ 09
سید ذاکر شاه ســــــادات
مارا زخیر تو امید نیست شـــــــــــــــــــرمرسان!!!
ملتی که وحدتش را حفظ کند، بموقع مکر دشمن را می بینند هرګزآسیب نخواهند
حمد و سپاس بيكران خداوندی را كه ديدههاي بينندگان از ديدار او فرومانده و انديشه ستايندگان در وصف كمال او عاجز گرديده، در صداقت همره صادقان است، ياد او مايه آرامش، و سپاسگزاري او موجب كاميابي سپاس گزاران است و طاعتش باعث رهايي و آزادي پيروان است.
از آنجایکه تاریخ گواه است و به همه هموطنان و فرزندان اصیل سرزمین مردخیز افغان معلومدار است که ما هیچگاهی از روزپیدایش نامشروع (1947) وتحمیلی کشوری بنام به اصطلاح پاکستان بالای سرزمین های غصب شده افغانستان و هند برتانوی وقت، مراوده خوب نداشتیم ، نداریم و تا حل قانونی معضلات تاریخی و سپردن دوباره حق به حقدار نیز نخواهیم داشت. بناءً شاعری بسی زیبا سروده :
بر تواضع های دشمن تکیه کردن ابلهیست
پاه بوس ســــــــــیل از پاه افگند د یوار را
قحط الرجالی
شده عمری که مسجد گشته خالی
موذن هم شده یک لاآبالی
ملائیک پیش الله می نمایند
فغان از دست این قحط الرجالی
آئینه
همه آئینه ها وارونه بین شد
بساط کینه بر روی زمین شد
همه بیزار اند از نام خداوند
چو شیطان ها امیرالمومنین شد
نوره څه نه وایم خودومره یادونه کوم
یوه وړه غوندی ګیله درته له زړه نه کوم
که یی وخت راغئ،ژوندباقي وو،درته وبه وایم
ددی خبری ښه پخه درسره ژمنه کوم
اوس خوستاوخت دلیونتوب دی،لیونیه آشنا
دلیونتوب به دی بیا وروسته درملنه کوم
سیدموسی عثمان هستی
نه شان مانـدونه شوکت، نه پکـول و نه تـنبـان
نه ریش ماند و نه بروت،هم وطن رفت هم جان
بردند زمرد و طلا، دزدیدند لاجـــورد بـدخشـان
مزدور و دزد ســرمایه دار و فــقیر گشت خــان
شاعربی وزن وبی ترازو
دوست نازنین من مدیرمسؤول سایت ( استقلال – اخپلواکی )، حمید انوری درخط مش نشرات خود به این نقطه اشاره کرده که بر روی هیچ واقعیت خاک قلم نمی پاشد، بلکه گرد وغبار نوشتۀ نویسنده از رویش با ویراستاری پاک می کند.
من که بارها گفته ام بزدل ترین نویسندۀ طنزنویس است که بخاطر ترس از راه های دور پای قلم درهدف مورد نظرخود می گزارد و قسمی پای قلم می گزارد که تا خواننده دقیق نشود و میدان نوشته را پل زنی نکند، نمی داند که هدف نویسنده کی و چه بوده است.
دوستی به من گفت تو که بیش از پنجاه سال نوشته کردی، ۸۰ فیصد نوشته و شعر تو طنز بوده و از هجو خودداری کردی، توهم بزدل هستی.
گفتم عزیزم تومی گویی که ازهجو خودداری کردی، هجو کردن دل شیرمیخواهد، کسی که هجو می کند، نوشتۀ او کاسه زیر نیم کاسه ندارد، ولی طنز نویس، نیم کاسه زیر کاسۀ خود دارد.
نوشتۀ ذیل را کسی طنز فکرمی کند و کسی هجو، خداکند که یا هجو خوانده فکرکند، یا طنز که هم طنز و هم هجو خدا ناخواسته فکرنکند، اگرهجو و طنزفکرکرد، نه مردی نوشته معلوم می شود و نه نامردی نوشتۀ من که از ایزک بدم می آید. اگرخبر شوم که نوشتۀ من را خواننده بوره و نمک در مغز خود مخلوط کرده، نه تنها ناراحت می شوم، بلکه امکان دارد خودکشی کنم.
مقالات دیگر...
- تدارک نابودی تمام زیر ساخت های پاکستان، به بهانه خلع سلاح اتمی!؟
- از واگذاری موسی قلعه تا واگذاری کلِ ولایت هلمند!
- درنگی بر خطیر ترین سؤال همه زمانه ها!
- نیستان مزامیر
- هفت ماه و یازده روز
- کرزی, امنیتی تړون او دتاریخ تکرار
- د افغانستان او امريکا اړيکې: غلط پېل او خطرناکې پايلې
- محمود حکیمی و «صحبت های صادقانه رئیس جمهور»
- جامعه ما «نامرد» شده است !!
- با خانم شهلا لطیفی آشنا شدم
