یاجاهلی یا نشه، یادیوانه ئی یاکه مرد بی خودو مستی
در ساحــل بحــر در آب نــوشتی و در ریــگ نشستی
پای قلمت سست و به فـــکر خــود مرد چــیــره دستی
اسپ قلم به جــولان انــداخـتی و پای اش شکستی
سید موسی عثمان هستی
شاعر بی وزن و بی ترازو
چیزیکه در دیگ است ما خواسته باشیم و یا نخواسته باشیم از دیگ می برآید و اگر می دانیم که در دیک چه است، قبل ازاینکه کشیده شود جوانمردانه ، با شهامت و مردانگی بگوئیم که در دیگ چیست و نباید از مردم افغانستان پنهان کرد. من که با اقوام افغانستان تعهد کرده ام چیزی را از مردم نجیب و ستمدیده و گروگان گرفته شدۀ افغانستان پنهان نمی کنم که پنهان کردن از مردم افغانستان کار حکومت های خاین افغانستان بوده و یا وارونه نویسی حقیقت ها کار مؤرخین ابن الوقت ، بزدل و مزدور دولت های سراقتدار، فاشیست و خود فروخته بوده و می باشد که ذرۀ وجدان ندارند، زیر نام مؤخذ رذالت های خود را شکل واقعیت میدهند، اما مؤرخین باوجدان در پهلوی مؤخذ دادن بخاطر روشن شدن اذهان مردم خود تبصره های خود را درعهد دانش و معلومات، به خاطر روشن شدن واقعیت ها سطرهای گنگ درتاریخ آمده را تشریح می کنند. از این مقوله کارمی گیریم که چو گفتی دلیل اش بیاور و نمی گوئیم بنده بی دخل است.
طورمثال داکتر صاحب سیاه سنگ دوست محترم ما در قسمت کودتای ثور و کشته شدن سردار محمد داوود، خاطرات خائنین وصادقین اقوام افغانستان را که شاهد عینی و یا شنیده بودند درج یک کتاب بیطرفانه نموده. این نوع تحقیق تاریخی نسل های آینده را گیچ سیاسی می سازد که کی راست گفته و کی دروغ وهدف نویسنده از این نوع جمع آوری واقعیات تاریخی چه بوده.
به جستجوی,محک گوهر لباب کشید
گناه شیخ به پرویزن ثواب کشید
زخون نافه ی آهو به درج و جیب نسیم
برد به دکه ی عطار مشک ناب کشید
به لطف, زاغ کجا میبراید از در باغ
به پاس مرغ سحر بایدت غراب کشید
هیچ کس نمیتواند باور کند که صفت ( تنویر) هدیه اعلیحضرت محمد نادر شاه به پدرکلان این عجوبه ای روزگار ما به نام ( حلیم تنویر ) باشد. اما باید قبول کرد ؛ او فرزند طبیبی بود که در رفع کسالت نادرشاه کوشش کرد و او را چند روزی شفا بخشید. و بعد با مرحمت پادشاه این کنیه را کمایی کرد.
البته آنروز ها در شبه قاره ای هند به کوشش سازمانهای ( تفرقه بیانداز و حکومت کن ) انگلیس طوفان جدایی قسمتی از سرزمین هند به نام پاکستان سیاست روز بود. هم مادر و پدر این نگهبان قرن بیست و یک افغانستان همیشه مورد لطف و نوازش خاندان شاهی بودند و برای آنان دعا میخواندند.
وقتی از این خدمتگذاران دربار شاهان فرزندی به نام حلیم تنویر تولد میشود دست از پا نمیشناسند و بر وفق مراد خاندان نادرشاه او را تربیه سالم میدهند که باید در وطن به نام تفرقه زبانی و قومی خدمت کند. از همین رو علاقه او به جریانات سیاسی کشور زیاد و زیادتر شده و ادبیات میخواند. در ادبیات فارسی دری آنقدر نبوغ نصیب میشود که زبان را با شاخه های تاریخی جمعبندی نموده و تنها به ( دری) بودن آین زبان دوصد ملیون نفوس دنیا متقاعد میشود. او قبول ندارد که فردوسی طوسی میگوید: بسی رنج بردم درین سال سی ... عجم زنده کردم بدین پارسی ... هنوز هم نام کشوری را که پارس بود و با خیانت اسلاف اش به ایران تغییر نام داده شد باور ندارد. بهر صورت او عقیده دارد که زبانی به نام فارسی ( پارسی) وجود ندارد. مسلم است که عوض واژه همیشه کلمه را باید نوشت و تکرار کرد. او که از برکت دانشگاه پیام نور در تهران مقام دکتورا را نصیب شده. به گور هرچه ایرانی است شاشه میکند و گفتار روزمره آنان را با یکی از دوستان اش اشتباه دانسته و به آنان پوزخند میزند. جالب اینجاست که گاهی نمینویسد من از پوهنتون پیام نور تهران در رشته زبان فارسی دکتورا گرفته ام.
سلیمان کبیر نوری
بهتر است که از چند و چون تایتل ها و عناوین متعدد در مورد پروژه انگلیسی (طالبان)منصرف شده، منبعد این تروریستان طالب را " طالبان کرزی - احمدزی" بنامیم.
امروزمردم همه دنیا میدانند که طالبان پروژه انگلیس است.
امروز همگان میدانند که مدیریت پروژه ی طالبان به امریکا سپرده شده بود.
امروز همه میدانند که مصارف و تمویل مالی طالبان به عهده مزدوران تاریخی انگلیس چون آل سعود و سایر شیخان عرب سپرده شده بود.
و... امروز همه آگاهی دارند که تعمیل و تحقق این پروژه به دست مزدوری، زاده ی انگریز، پاکستان و سازمان استخباراتی آی اس آی سپرده شده است.
پس چرا جناب حامد کرزی و جناب محمد اشرف غنی احمدزی با تمام نیرو از طالبان دفاع میکنند؟ برای اینکه هردو مزدور اند.
ببینید!
محمد عالم افتخار
(قسمت چهارم)
ادامه فصل اول:...(1) اساساً؛ بشر چیست تا جوان و پیر چه باشد؟؟
شماری از اندیشمندان تاریخ و جامعه شناسی و زیست شناسی...؛ با ابراز کمال تعجب؛ گهگاه یاد آور میشوند که انسان برخلاف انبوه عظیم کشفیات و تحقیقات در هستی و کاینات و در نظام طبیعت و قدمه های عدیده حیات مالیکولی و گیاهی و جانوری؛ کمترین و دیر ترین توجه را به خودش و به جسم و جانش نموده است و به همین لحاظ در حال حاضر؛ دانش انسان از خودش؛ چندان تناسبی به دانش هایش از بیرون و پیرامونش؛ ندارد.
به راستی هم؛ میتوان هزاران و ده ها هزار دانشمند پر نبوغ دارای تخصص ها و فوق تخصص ها در عرصه های علوم و تکنولوژی های ماورا پیشرفته را پیدا کرد که اگر از ایشان بخواهیم تعریفی بالنسبه جامع از انسان بدهند؛ مانند بچه مکتبی های صنوف ابتدایی به تته پته خواهند افتاد؛ یا روایات اساطیری ـ مذهبی تحویل مان خواهند داد که به تعداد عشایر و قبایل؛ و چه بسا به تعداد افراد نفوسِ جهان؛ متعدد است
مقالات دیگر...
- اخطار به ملا عمر
- قهرمان سازی خیالی استعمار،غیرلکۀ تاریخی چیزبیش نیست
- غزل
- جوانان افغانستان! علیه "پیرسالاری" و جوانمرگی؛ آگاهانه و متحدانه به پا خیزید!
- خطۀ خورشید
- نویسندۀ توانا، شاعرکوچه نشین خیال ها، " پرتونادری"
- ویدئیوی 192 شفیع عیار ( ریزه گل)
- بحر خون
- طرح پیشنهادی در مورد بهبود وضع و موقف زنان افغانستان
- دوبیتی های سرګردان