چی ننګ په لیلا ونکړي مجنون خوداسی نه وي
چی سرپه وطن ورنکړي پښتون خوداسی نه وي
د مینې په جنون کی ھرعاشق له سره تېروي
چی سرته پکی خیرغواړي جنون خوداسی نه وي
دکتر علوم طب و فلسفه- سید احمد جهش
(تحلیل و گره گشایی تازه از اوضاع افغانستان و جهان)
عملیات موفقانه نیروهای هوا فضائی روسیه برضد گروه های تروریستی درسوریه، موقف پوتین وروسیه فدراتیف را به مثابه ابرقدرت دیپلوماتیک و نظامی در صحنه بین المللی برجسته ساخته به جهان یک قطبی وهژمونی اضلاع متحده امریکا خاتمه داد.
مجموعه اهدافی را که روسیه ازاین نبرد بدست آورد میتوان به هدف های عمدی (پلان شده) و هدف های غیرعمدی (فرا منتظره) تقسیم کرد.
اهداف عمدی :
ف.بری
آمدم تـــــا قفــــــــل زنـدان بشکنم
بنــــد ظلمــــت را زانسان بشکنم
حلقه های وهــــم و تحمیق را زپا
با سلاح علـــــم عـــــرفان بشکنم
محمد عالم افتخار
(تبصره و تحشیه ارتجالی)
مقارن با سفر نواز شریف صدراعظم پاکستان به امریکا و صدور اعلامیه مشترک از طرف زعمای دولتین؛ پرویز مشرف رئیس اسبق ارتش پاکستان و دیکتاتور نظامی متقاعد این کشور طی مصاحبه هایی با روزنامه گاردین انگلیس، تلویزیون امریکایی سی اِن اِن ، شبکه خبری دنیا نیوز پاکستان، آژانس فرانسپریس و پایگاه های رسانه ای دیگری حرف و حدیث های مشابه و حدوداً غیر منتظره ای بر زبان آورد.
او همان طالبان را که رهبر ابرقدرت دنیا ـ بارک اوباما ـ و نواز شریف در عالیترین سطح سیاست و طئ مهمترین سند دیپلوماتیک مشترک از ایشان تقاضا کردند که با دولت افغانستان مذاکره و مصالحه نمایند؛ با توصیف به عنوان «قهرمانان پاکستان» ضربۀ محکمی زد و بطلان داعیۀ آنها را به مثابه «مجاهدان آزادیزادی آزادی افغانستان» مسجل تر نمود.
منبع:جامعه مدنی آرمانشهر
- حضرت وهریز«صدای پای شکستن» نخستین رمان یزدان هدیه ولی (صاعقه) است که توسط انتشارات تاک در کابل منتشر شده است. حضرت وهریز نگاه مختصری دارد به این رمان:
در سال ۱۹۹۸ یا ۱۹۹۷ بود که مهمترین جایزه ادبی روسیه به ویکتوریا توکاریوا نویسنده «عامهپسند» روسی تعلق گرفت. آنگاه یکی از منتقدان ادبی در هفتهنامه «لیراتورنایا گازتا» به این مناسبت نوشت: «این پیشامد خوبی است. همین که مهمترین جایزه ادبی به ویکتوریا توکاریوا اهدا میشود. این یعنی ارجگزاری به ادبیات روزمره، به ادبیاتی که مدعی شاهکار آفرینی نیست و به دغدغههای امروز و همین آدمهای دور و بر ما میپردازد.» وقتی رمان «صدای پای شکستن» یزدان هدیه ولی (صاعقه) را خواندم، به یاد آن مقاله و جایزهای افتادم که به ویکتوریا توکاریوا داده شده بود. احتمالا همنسلان نگارنده این سطور فلم «افونیا» را به خاطر دارند که از تلویزیون ملی افغانستان در دهه شصت پخش شده بود. این فلم بر اساس داستانی از همان نویسنده ساخته شده است و آنچه میان توکاریوا و یزدان هدیه ولی وجه اشتراک پدید میآورد، دقت همسان هر دو نویسنده به گزینش مخاطب آثارشان است. هر دو برای گروه وسیع خوانندهها مینویسند و مدعی این نیستند که کتابهایشان قشر خاص و برگزیدهای را در نظر دارند. چنین تصمیمی پاسخ به یک نیاز واقعی امروز جامعه ماست که از طرف نویسندگان و هنرآفرینان ترجیحا نادیده گرفته میشود.