برگردان از روسی - دوکتور سید احمد جهش
در حالیکه واشنگتن برای خروج قوایش از افغانستان آماده گی میگیرد، نمیخواهد تا منطقه را ترک کند وقصد دارد تا پایگاه نظامی خود را از میدان هوائی "مناس" در قرغزستان به بندر "اکتاو" کسپین در قزاقستان انتقال دهد .
قزاقستان با قبول خطر ، یکی از صدها مملکتی میگردد که امریکائیان حضور نظامی خودرا مستقر ساخته اند. اکنون همکاری دفاعی قزاقستان واضلاع متحده امریکا خصلت درازمدت را به خود گرفته و به اساس پلانگذاری پنجساله پیشبرده میشود.
در نومبر 2012 پلان همکاری پنجساله 2013-2017 در واشنگتن امضا شد اما در مورد تغییر موضع پایگاه های نظامی به خاک قزاقستان در آن چیزی گفته نه میشود – مطابق به پلان ، همکاری نظامی قزاق – امریکا موضوعاتی از قبیل تعلیم وتربیه نظامی واشتراک در فعالیت های تامین صلح را دربرمیگیرد ولی در تمام جهان مشکل است تا از تامین صلح توسط امریکائیان مثالی داشت، البته عملیات نظامی امریکا در عراق و افغانستان را نمیتوان عملیات حافظ صلح خواند.
رسول پویان
(سالیان 1384، 85 و 87)
دانشگاه(پوهنتون) کابل
در یکی از روزهای آفتابی سال 1305 خورشیدی به یاد دوران تحصیل چندگاهی در صحن دانشگاه به گشت و گذار مشغول شدم و لحظاتی هم در سایهسار درختان انبوه آن تنهای تنها نشستم. در عالم رویا خود را در کنار همصنفیها و دوستان دوران تحصیل یافتم؛ یکایک از خاطرات روزگار جوانی، چون پردۀ سینما از جلو چشمان خسته ام گذشتند. به یاد دوستان نامرادم که پس از کودتای هفتم ثور 1357 خورشیدی به کام اژدهای جنگ و استبداد پاک سوزیده بودند قطرات اشکی افشاندم؛ از این که خود را زنده مشاهده کردم به راستی متعجب شدم.
آن سو ترک صدای چکاچک گلولهها و نهیب وحشتناک موشکهای کور دوران جنگ داخلی مغزم را منفجر میکرد و داستان دلخراش آن را برگ برگ درختان و سنگ سنگ ساختمانهای این دانشسرای آشنا برایم زمزمه مینمودند؛ آری! قصههای پر غصۀ درگیریهای ایدهئولوژیک و کشاکشهای خونین سیاسی دهۀ 40 شاهی را نیز از دل تاریخ میشنیدم، تاریخی که هنوز تکرار میشود؛ دل بینایی هم نیست که از رخدادهای خونین و هستی سوز پیشین پند و اندرز گیرد و حال و آینده را بر مبنای نقد دانشورانۀ گذشته بسازد. خونین جگر و اندوهناک از نهیب فریاد پرسکوتواژگان «دانشگاه» و «پوهنتون» که در زیر دست و پای سیاستبازان و فرهنگ ستیزان افتاده بودند، بیدار شدم و با خود گفتم؛ این واژگان مظلوم چه گناهی دارند؟!
از این که بگذریم، با تأسیس فاکولتۀ طب در سال 1311 مطابق به 1931 میلادی نخستین گام در راه ایجاد تحصیلات عالی عصری در افغانستان برداشته شد. به دنبال آن در سال 1938 میلادی فاکولتۀ حقوق، 1943 میلادی فاکولتۀ ساینس و 1944 فاکولتۀ ادبیات افتتاح گردید. در حال حاضر در دانشگاه(پوهنتون) کابل به تعداد 14 فاکولته وجود دارد:
فاکولتۀ ساینس، فارمسی، وترنری(دامپزشکی)، زمینشناسی، انجینری(مهندیسی)، اقتصاد، زبان و ادبیات، شرعیات، هنرهای زیبا، زراعت(کشاورزی)، حقوق و علوم سیاسی، علوم اجتماعی، ژرنالیزم(خبرنگاری)، روانشناسی.
ما بیګا په خوب کی ولیدو کابل
چی ووغلو،ترلاس نیولئ یرغمل
وی یی"ویښ شئ ای بچیانوچی غلویوړم
خپل واکدارمی دی دغلودلاری مل
ھله ھله راپاڅیږئ،درنه وړي می
وړاندی لارکی ورته ونیسئ مورچل
دازماواکداران دومره وږي غله دي
چی یی چورکړم،اوس می پلوري مُکمل
په لباس یی غلط نه شئ،ټول رانیسئ
دوی آغوندي تل لباس بدل بدل
نن می ستاسوافغاني غیرت په کاردی
نه ښیری،اونه دعا اونه ښکنځل
محمد عالم افتخار
* باور هایی که فرهنگ بربریت را شکل میدهد!
*سیر تکاملی فرهنگی؛ از یک نقطه صفری آغاز شده است
*چونی و چرایی نفوذ و نهادینه شدن فرهنگ در فرد بشری
* آنچه "کودکان جنگلی" برملا کردند
"عاقبت گرگ زاده؛ گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود!"
آدمی زاده هم؛ چو گرگ شود؛ گرکه با گرگ ها بزرگ شود!
*****
خدایتعالی در چارکتاب یک حدیث انداخته است که:
ای مردم؛ خوب کنید، بد مکنید!
(طنز مردمی)
به سلسله حمایت های مالی از کار روشنگرانه اینجانب؛ اخیراً محترم حبیب الله "شهید" از مونشن آلمان 100 یورو به وسیله دوست عزیزم احمد ضیاء نظامی ارسال داشته اند که از هر دویشان ابراز سپاس و قدر دانی ویژه می نمایم. و اما بعد:
محترم محمد اکرم اندیشمند؛ از نادر دانشمندان و "اندیشمندان" افغانستان معاصر است. ایشان طی مقالات خیلی ها وزین متعدد در سایت های انترنیتی و مطبوعات چاپی و نگارش و تألیف و بیرون دادن کتاب هایی چون "سال های تجاوز و مقاومت"، "جنگ نفت"، "فتح کابل و سقوط رژیم کمونیستی"، " نهضت های اسلامی و جهان اسلام ..."، "صبح کاذب" وغیره به مثابه شخصیتی متبارز شده اند که به نیروی اندیشه و قلم و روشنگری برای تحولات اجتماعی و فکری و روانی در جوامع بشری و منجمله در افغانستان کتاب نخوان و کتاب ستیز و علم گریز... ارج و بهای بلند میگذارند.
با اینکه ایشان وابستگی های ایدیالوژیک و تنظیمی با جمعیت اسلامی و جریان «جهاد و مقاومت» داشته اند و دارند؛ به سخن مقبول خودشان؛ یکی از آن همردیفان انگشت شمار خود استند که از « فرهنگ جهالت و لجاجت» سردمداران و قوماندانان و قلدوران معلوم الحال فراوان این روند و ردیف؛ «گذر» انجام داده اند و یا هم مانند بسی فرزندان دیگر این مرز و بوم که بنابر جبر ها و انگیزه هایی به ایدئولوژی ها و تشکلات سرسام آور 4 ـ 5 دهه پیش جذب شده بودند ولی هرگز آنها را به "فرهنگ جهالت و لجاجت" برای خویش مبدل نکردند؛ محترم اکرم اندیشمند نیز به یمن استعداد ویژه؛ هیچگاه در منجلاب "فرهنگ جهالت و لجاجت" نیافتاده بوده اند که ناگزیر باشند از آن "گذر" نمایند.
به هرحال با حفظ کمال احترام و تقدیم بهترین شادباش ها و سپاس ها خدمت این عزیز فرهیخته؛ خویشتن را سعادتیار می یابم به عرض برسانم که من؛ فیض و برکت ویژه ای از یک مقاله اخیر ایشان حاصل کردم.
مقاله متذکره «گذر از فرهنگ جهالت و لجاجت به فرهنگ انتقاد گرایی و اشتباه پذیری» فرنام دارد و من آنرا در ویبسایت خیلی وزین و پربار و سیر خواننده "کوکچه پریس" مطالعه کردم؛ البته میدانم که صفحات سایت های زیاد دیگر را هم مزین ساخته است!
کابله بیا دغلولښکر، درته په څارناست دی
په وسله بار،ھلته په لاربریدته تیارناست دی
بیاستادچورپه نیت کابله،ایخوادیخواکیږي
له ډیری بیړی وارخطادی،ناقرارناست دی
لمرته یی بیړه ده،چی ولویږي اوتوره شپه شي
په تادتوری شپی راتګ ته،انتظارناست دی
کابله ویښ شه!ګوره،شاوخوادی څه تیریږي
ته ویده پروت یی،خودغلوپلتن بیدارناست دی