هوا بوی ستاره می داد. آفتاب تازه بالا آمده بود. گرم می تابید. نسیمی سرد از بالای سفید کوه می آمد، رشته های گرم و طلایی آفتاب را به هوا بلند می کرد، درهم می پیچید، پاره پاره می کرد و به همه جا: میان سبزه زاران مرطوب، بالای شگوفه های سیب و از لابلای مژه های دراز انبوه به دیده گان میشی نگینه می گسترد.
نگینه بر دیوار کوتاه گلی نشسته بود. کف پایش را بر دیوار می مالید و خاک خشک شرشر از میان انگشتان پایش پایین می ریخت. نگینه غمگین بود. دخترکی بی پناه بود که پدرش مرده بود. به ساده گی سل گرفته و به سختی مرده بود. او و مادرش به میدان خدا مانده بودند. بزرگ خانواده کاکایش بود که از خود زن، چند طفل و یک عالم غم داشت. زن کاکا از ترس آینده خود زود خواستگاری زن مرده از ده مجاور برای مادر یافت و اینک مادر زن کسی دیگر بود. چقدر نگینه گریه کرده بود. مادر می خواست تنها مادر او باشد و اینک به ناچار رفته بود تا مادر کسانی دیگر گردد. نگینه تنها مانده بود
لکه زرکه
وه ميده،ميده روانه لکه زرکه
تله،له نازه خرامانه لکه زرکه
کله يوخوا،کله بل خواتيليدله
تاويدله سرګردانه لکه زرکه
گفت و گو با منیژه نادری سردبیر فصلنامۀ "نهال" و مسئوول
نهاد نشراتی "شاهمامه"
شیرین نظیری فعال حقوق زن
مدتی پیش دفتر شعری تحت عنوان " دخت غروب "با پوشانه براق و طراحی خیلی ها زیبا بدستم رسید. کنجکاو شدم که بدانم این کتاب با این همه برگ آرایی وچاپ دلپذیر درکجا وبوسیله چه نشراتی به چاپ رسیده است.
همینکه برگه نخست آنرا روگشتاندم ، چشمم به نام شهیر وباستانی شاهمامه افتاد. خیلی ها خرسند شدم. خرسند به اینکه ما درمهاجرت ودرکشور غریبه یی مانند هالند ،نهاد نشراتی شاهمامه را داریم که ازبابت چاپ کتب ورساله، غنیمت بسیاربزرگ برای نویسنده گان و قلم بدستان خارج مرزی است.
پرافتخارترومهمترازهمه اینکه؛ نشرات فرهنگی – اجتماعی نهاد شاهمامه را بانویی به نام منیژه نادری مدیریت میکند و نخستین بانویی افغانستانی است که درین عرصه گام نهاده وبا چه سختی های کارش را آغازکرده، خوشبختانه موفقیت های کم نظیررا نیز،کمائی نموده است.
بهتراست درباره این همه پرسش های که درذهن ما بروزکرده. ابتدا بانومنیژه نادری بصورت فشرده راجع به کارکرد های خود؛ وسپس به پرسش های ما پاسخ ارائه داشته ودرلابلای گفت وگو، بیشتر خود را به ما معرفی دارند.
بانومنیژه نادری عزیزدرود برشما!
ممنون ازینکه برایم فرصت دادید تا سر صحبت را با شما بازنمایم.
درود بانو شیرین نظیری گرامی ؛ منهم خیلی خوشحالم.
نریمان درانی
از مدتی بدین طرف ، آقای یوسفی که در رشتۀ غیر ازتاریخ تحصیلات عالی دارد، دست به مسایل تاریخ وتاریخ نگاری میزند وچیزهایی بنام تاریخ بخورد خوانندگان میدهد. سلسله مقالاتی که آقای یوسفی تحت عنوان « تحریف وجعل تاریخ جفا واهانت به انسانیت است»در افغان جرمن آنلاین به نشر میرساند،من اکثر آنها را مرورکرده ام ولی اعتراف میکنم که از مطالعه آنها چیزی دستگیرم نشده است.
یعنی نفهمیده ام که اوچه میخواهد بگوید؟ نفهمیدم که کجای آن تاریخ است وکجای آن تحریف تاریخ است وکجای آن جعل تاریخ است؟ پیام ایشان به خواننده چیست؟ زیراعنوان مقالۀ شان یک چیز است ومتن چیزدیگری میگوید. نوشته یی که متن با عنوان همخوانی نداشته باشد ، وبدون پیوند منطقی میان رخدادها، گاهی از تاریخ غرب و زمانی ازتاریخ شرق، سخن بزند وهیچ فکت بدرد بخور و قابل استفاده ای ارائه نکند، جز سردرگمی و تلف کردن وقت خواننده ثمری ندارد. پس چنین نوشته هایی بقول معروف"عدمش به زوجود !"، قابل خواندن ونشر در رسانه های با اعتبار ملی نیستند.
آقای یوسفی
ازپوهندوی شیما غفوری
انجمن صنایع دستی افغانی Initiative Afghanisches Handwerk (IAH) بعد ازسال 2013 به "انجمن مدد رسانی افغانی" Initiative Afghanisches Hilfswerk (IAH) تغییر نام داده است.
این انجمن در اپریل 1994 در شهر ماربورگ جرمنی نظر به ضرورت زمان ایجاد گردید. در آن وقت از یک جانب در اثر جنگهای داخلی در افغانستان عدۀ زیادی ازهموطنان ما، بخصوص باشندگان شهرکابل، به هر طرف منجمله پاکستان آواره گردیدند و از جانبی هم شرایط زندگی مهاجرین در جرمنی ایجاب یک سلسله نو آوری ها را مینمود.
اینک آئینۀ کوچکی از فعالیت های انجمن صنایع دستی افغانی در طول سالهای 1994 الی 2013 تقدیم حضور تان میگردد:
1- فعالیت های انجمن در بین مهاجرین افغان در پاکستان:
ü ایجاد انجمن همگون در اسلام آباد پاکستان یعنی(انجمن صنایع دستی افغانی در اسلام آباد) در بین زنان مهاجر افغان عاری از هر نوع تبعیض به منظور پیشبرد دستجمعی وعادلانۀ کار.
مقالات دیگر...
- فراخوان عمومی شبکه سراسری مردم هزاره
- دوبیتی های سرگردان
- کودکان و جوانان ما قربانی اوامر نمرود ها و فرعون ها
- شعبده بازیهای توأم با پروئي و بی حیائي
- پرتو نادری
- پشتواره های جعل کاری ،دروغ و ریأ
- پل په پل
- فیلم گلچهره بررسی وارونه از حقایق تاریخ
- بشر که فقط 2% به کمال میرسد؛ آیا ناقص الخلقه است؟
- دوبیتی های سرگردان