محمد عالم افتخار
در پی انتشار مطلب " آیا نقد آقای نورزایی «نقد» است یا مانفیست کمونیزم مورچه ها؟" طبعاً خواننده گان عزیز متوقع بودند تا واکنش ها و تبصره های ایشان را بر موارد مشخص و کانکرتِ عنوان و حلاجی و خاطر نشان شده؛ دریابند و بخوانند و بدانند.
تصادف جالب اینکه در این فاصله زمانی؛ دریافت سایت وزین گفتمان برای من در دهلی غیر ممکن شد تا جائیکه ناگزیز گشتم به جناب استاد اسدالله الم مسئول وبگاه؛ معضله را توسط ایمیل عرض نمایم. ایشان بلافاصله مهربانی کردند که سایت با استفاده از برنامه های جدید کاربردی کمپیوتری بازسازی و نوسازی گردیده احتمالاً مشکل پیش آمده به این تحولات مربوط است. بالاخره پس از دو هفته آشکار شد که به راستی هم چنین بوده و مشکل توسط خود ایشان دریافت و امکان دسترسی مجدد به سایت گفتمان در هند فراهم گردید.
من طی دو سه روز اخیر مندرجات تازه فراوان این سایت را در فرصت های پیش آمده مرور میکردم تا آنکه به مقاله گزیده از قلم جناب نادر نورزایی منهمک شدم که عنوان داشت « بازی های بزرگسالان و مشکل گفتمان سالم»
به راستی مقاله بسیار علمی و جدید در راستای تحلیلات روانشناسی و روانکاوی. به طور معمول ما به چنین مقالات عمیق و حدوداً اکادمیک در اکثریت ویبسایت های افغانی بر نمیخوریم.
نوشتۀ عزیز یاسین
چنانکه همه گان آگاهی دارند ملالی یوسف زی، دانش آموز چهارده سالۀ پاکستانی و مدافع دلیر حق آموزش دختران، عصر روز سه شنبه نهم اکتوبر مطابق هجدهم میزان ( مهرماه ) سال روان هنگام بازگشت از مدرسه در شهر سوات پاکستان، هدف گلوله نیروهای شر و فساد اسلامی که خود را طالبان پاکستانی مینامند ، قرار گرفت ومغز خرد مند و آزاداندیشش به شدت زخم برداشت، دو تن دیگراز همصنفانش نیز که در موتر حاملشان باوی همراه بودند زخمی شدند. طالبان پاکستانی نه تنها مسؤولیت این عمل شنیع و ضد انسانی را وقیحانه به عهده گرفته اند بلکه با تأکید خاطر نشان کرده اند که هرگاه ملالی از این حادثه جان سالم هم به درببرد طالبان مسلمان از تصمیم اسلامی خویش منصرف نشده ودر آینده حتما اورا به قتل خواهند رسانید. همزمان با این گزارش تکان دهنده ، گزارش دیگری نیز در رسانه های دولتی و غیر دولتی افغانستان به نشر سپرده شد مبنی بر اینکه طالبان افغانستانی که نسخه های مطابق به اصل طالبان پاکستانی هستند یک مکتب دخترانه را در منطقۀ موسوم به غندک از مربوطات ولسوالی شیبر ولایت بامیان به آتش کشیده و ویران کرده اند.
ضمن این نوشتار سعی خواهیم نمود تا به گونه یی هرچه فشرده ترواکنشهایی را که تا کنون در برابراین جنایت نا بخشودنی نشان داده شده است به بررسی گرفته موضعگیریها ونقطه نظرهای نهاد ها ومراجع مختلف را در برابر این حادثۀ دلخراش برشماریم واز آنجایی که این رویدادخشن ورویدادهای مشابه آن تا کنون تحت شعار اسلام ناب محمدی صورت گرفته وبدون شک درآینده نیز صورت خواهد گرفت؛به تاریخ نوشته شدۀ اسلام مراجعه و معتبرترین کتب تاریخ اسلام را مرور مینماییم تا بنگریم که آیا این ادعاهایطالبان حقیقت داشته وواقعاً به تأسی از آموزه های قرآنی و سنت نبوی انجام می یابد ویا اینکه طبق اعتقاد و باوراکثریت مسلمانان جهان،طالبان میخواهند با همچو ادعاهایی اعمال خشن و انسان ستیزانۀ خویش را رنگ و چهرۀ اسلامی بخشیده واز آموزه های قرآنی و سنت پیامبر اسلامسؤاستفاده نمایند.
یکی ازمشهورترین سراینده گان نسل جوان شهرهرات
شیرین نظیری: فعال حقوق زن
نادیه انجمن فرزند منشی عبدالباقی درششم جدی سال 1359خورشیدی در یک خانواده منوردرشهر هرات چشم برجهان هستی گشود.این بانوی مستعد وتوانا هنگامی که پانزده سال داشت به سرودن چکامه آغازکرد.
نادیه انجمن نخستین چکامه ی خود را زمانی سرود که طالبان عقب گرا داخل شهرهرات شده واین شهرباستانی را اشغال نموده وهرگونه فعالیت اجتماعی، فرهنگی، آموزشی وسیاسی زنان و دختران افغانستان را ممنوع قرارداده وبانوان را درپشت دیوارهای خانه اسیروزندانی ساختند.
نادیه نوجوان، دوره عنفوان جوانی خود را درزیرسایه حاکمیت تندروهای طالبان گذراند. درسالهایکه زنان بدون داشتن محرم، حق بیرون رفتن ازخانه را نداشتند. اودرخانه درس می خواند و درجلسات خصوصی ومخفیانه ادبی شهرهرات شرکت می کرد.
محمد عالم افتخار
گوهر اصیل آدمی چگونه کشف شد و چگونه پیامد هایی خواهد داشت؟
ـ گفتار نهم ـ
یکی از مهمترین تحولات در اواخر قرن 18 (1794) آن بود که روان درمانگر معروف فرانسوي كه به حق او را بايد بنيان گذار روان درمانی جديد ناميد به نام ((فيليپ ئينيل)) به سرپرستي بيمارستان رواني ((بي ستد)) در پاريس ك انتخاب شد.
اولين اقدام او بازكردن زنجير از پا و گردن بيماران بود و بر خلاف تنبيه و شكنجه، كه گویا درمان بيماران رواني و عقب ماندگان ذهني ی آن زمان بود، به د لجويي آنان پرداخت. اين روش بعدها به درمان اخلاقي مشهور شد؛ زيرا پنيل بود كه زندان را تبديل به بيمارستان كرد.
در اوايل قرن نوزدهم روان درمانگر دیگر فرانسوي به نام ((ژان مارك ايتارد)) به تربيت یک كودك وحشي همت گماشت. اين كودك 12 ساله توسط دو شكارچي در جنگل هاي ((آويرون)) فرانسه پيدا شده بود.
ايتارد تربيت اين كودك را که ویکتور نامیده بود؛ در مؤسسه كرولال هاي پاريس كه خود رئيس آن بود به عهده گرفت. اگرچه معالجات مستمر و آموزش و تربیت پر حوصله 5 ساله وي مؤثر واقع نشد ولي به طرح و پیگیری راه جديدي براي پيشرفت در نحوه آموزش و پرورش افراد عادي، عقب مانده هاي ذهني و حتي معلولين منتج گرديد.
سید موسی عثمان هستی
گر کنیم سکوت، نه افشا نزد ملت است گناه
پرچمی وخلقی کرد ملت مارا ز جاسوسی تباه
میکنم با نوک خامه خاینین را یک بیک افشا
آمدن بر نام سرخ ولیک بودند اسباه و دباه
درهراجتماع خوب وبد وجود دارد همان طوریکه شخصیت ها فرق می کند دریک حزب خوب و بد می باشد که خوب های آن را ما احترام می گذاریم ویا فریب خورده های هستند که قابل احترام می باشند.