به استقبال از مضون قصاید شیوای شخصیت های در خور تقدیر استاد (فضل) و آقای (ضیایی) جوان نو اندیش و آینده نگر
فردوسی
نظم (فردوستی) برد گوشواره بر گوش قمر شعــله میریــزد به خــاشــاک جــهــالت مستمر
دفتر شهنامـــه خوانم چـــشمشه ی آب زلال جرعه نوشش میرود تا چرخ گردون در سفر
بـــی نیاز از افسر و تاج و کلاه سروریست جیب همت پر نمــــی گــــردد به نقد سیم و زر
قــدرت حــرفش به گـوش دل رساند این پیام زنده ســـازد مرده ی صـــد ســاله یکبار دیگر
در نـبرد و رزم رستم خون چکد از کلک آن شوخــی رنگ شفق زان است در شام و سحـر
در گــــلستان سخن از عــــرش مـی آید سفیر بلبل بیدل کــشد آهــی که ســوزد خشک و تـر
(سفر سال 1387 خورشیدی)
باد سنبله در گمرک اسلام قعله به سروکلۀ آدم شلاق می زد. بعد از مهر خروجی به گمرک داغارون ایران رفتم. خوشبختانه که کار مهر دخولی و تهلاشی آسان گذشت. از آنجا به سوی مشهد به راه افتادم. راهرفتن در کوچه و خیابان مشهد برایم تازه نبود؛ اما گاهی آدم از تکرار خاطرات پیشین لذت میبرد. بیاد سفرهای گذشته، خاصه ایام مهاجرت باردیگر در شهر و مناطق تفریحی مشهد چکر زدم.
ساعت 10 صبح روز اول عید رمضان که مصادف بود به 10 میزان 1387 خورشیدی از 30 متری طلاب به سوی آرامگاه فردوسی در شهر طوس رهسپار شدم. باغ آرامگاه حماسه سرای بزرگ خراسانی پر از مسافر بود. مثل این که بیشتر شان زوار بودند. مردم ایران به عیدهای روزه و قربان علاقۀ چندانی ندارند. جشن بزرگ ایرانیان جشن نوروز و یا عید نورز میباشد. مردم با استفاده از رخصتی عید روزه به میله و گلگشت رفته بودند.
رسول پویان
لبت چـو بـرگ شـقایـق گل گلاب بود
تبـســم نمکـیـن کــوزۀ شـــراب بــود
تــو نـقــش مـوقـلـم کارهـای بهـزادی
و یـا پـری بـه مثل در میان قـاب بـود
خیال موی توهرشب زند به دل چنگی
زشام تا به سحر هی به پیچ و تاب بود
محمد عالم افتخار
بنیاد روشنگری «گوهر اصیل آدمی» نظر به ملاحظات و مشورت هایی؛ مصمم است که مِنبعد در میانه مقالات نسبتاً ثقیلِ بیشتر متکی بر مقولات و مفاهیم علوم دقیقه؛ پاره ای از موضوعات متفرقه ولی دارای اهمیت بزرگ و برجسته را؛ چه با تتبع و ارزیابی خود و چه به طور انتخابی؛ از قلم و همت دانشمندان روشنگر هموطن؛ به بال امواج سپرده خدمت هموطنان پیشکش نماید.
با اینکه پیشتر هم این سنت وجود داشته است ولی از اینکه موارد اینچنینی؛ ناگزیر همراه با مقالات اساسی؛ می آمده؛ حجم مقالات را زیاد کرده و موجب دشواری هایی در خوانش متون میگردیده است.
بازهم چشم به راه نظرات و انتقادات گرانبهای هموطنان عزیز صاحبدل و صاحب نظر میباشیم.
ازدواج «مقدس» با سگ:
شریف الله 
( موسیقی میراثمز گنجینه سی)
گنجینه ی از میراث موسیقی ما مجموعۀ از گرد آورده های ژورنالست وپژوهشگر موفق کشور ما محترم شریف الله است که به شکل تذکره موسیقی ترتیب و در آن از زندگانی هنر های موسیقی درسده ها و هزاره ی گذشته در ساختمان نظام اجتماعی مختلف که پیشقراول هنر وساز وآواز در سطح منطقه و جهان تبلور نموده وارزشهای ملی مردم مارا بیان و درحفظ آن ازسینه به سینه به نسل ها و تبار آینده ی ما انتقال می یابد و تصویر از آن برای ابد در صفحات تاریخ بیاد می ماند.
محترم شریف الله درین گرد آورده های خویش درطی چهار قسمت:
اول: آهنگ های که توسط موسیقی نوازان مسلکی و ممتاز اوزبیکی به خصوص در هنر (شش مقام) کمپوز گردیده است.
بخش دوم آن سرودهای قدیمی و ملی اوزبیکی با هنر خاص زمان ما و ذوق شنونده اجرا گردیده است.
قسمت سوم با هنر موسیفی منطقه وکشور های همسایه تلفیق یافته و غنا مندی این هنر روان بخش است .
دربخش چهارم این اثر هنر موسیقی نو و کلاسیک با هم امیخته دیده میشود و ساده ترین سروده های این شیوه را میتوان در خوانش اهنگ آهیسته برو (یایار) ملاحظه نمود.
مقالات دیگر...
- بـحث ها و تحلیل گفتگوی های برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۳
- تمنای دل
- خوشبختی در بدبختی
- د وطن د ترقۍ ملی ګوند د هیسن ایالت د ګوندي شورا غونډه
- آیا براستی پارلمان خانهء ملت است؟!!!
- دسولی افتخار
- طنزآنست که ازسنگرآشکارهدف پنهان را بزند
- حامی اشرار
- نوری که از قطران و زغال و خاکستر افغانستان بیرون جهید!
- نفرین به کسانیکه گلوی ترا میفشارند!
