برخیز و بیا تا همه غم را بتکانیم
برفِ سرِهم بر سرِ هم را بتکانیم
باران به شدت می بارید. در حقیقت دو روز شده بود ، که گویی آسمان غضب نموده وهی ، پی هم می بارید و می بارید و کوچه و پس کوچه آن محل ؛ پُر از گِل و لای شده بودند.
پیشگفتار:
این مقاله، نخستینبار بیش از بیست سال پیش با نام مستعار «جواد» در سایت گفتومان منتشر شد— یکی از چند پایگاهی برای آزاداندیشان آن زمان.
روز هزارو سی و دو جنبش مردم ایران
دمشق زیر حملات شدید اسرائیل ...
سوگنامهیی برای انوشه یاد فیضی صاحب
آشنایی زیادی با شما نه داشتم، در مخیله ام نه میگذشت که روزی رکابدار مهرورزی و شنوندهی مروارید گفتاریهای تان باشم و شاگرد بازیگوش دگری برای یک آموزگار دیگرم.
مقالات دیگر...
- دموکراسی با طعم دیکتاتوری !
- راهکارهای نگهداشت هویت فرهنگی
- «تابوشکنی میان انسان و هوش مصنوعی»
- با درد بساز که خون بهای تو منم
- رسمیت بخشیدن به طالبان؛ نفوذ روسیه و آینده افغانستان
- رسمیت بخشیدن به طالبان؛ نفوذ روسیه و آینده افغانستان
- رباعیات رسول پویان
- پیام بی صدایان
- افغانستان، مرگ پنهان و انکار عیان!
- روسیه و ایران و تکانههای ناکام استخباراتی شان، پوتین ناکامترین در امنیت استخباراتی.
