اسلامیت
گر اسلام است ترا آئین و مطلب
چرا حرف جدائی داری بر لب
کجا در متن فرآن دیده ای تو
که سنی بهتر است از شیعه مذهب
اهریمن
به نامردان بگو لعنت هــــزاران
که آوردند به ما حسرت فراوان
یکی از جنس فرعون و یکی شمر
شدند اهــــریمن ناپاک دوران
به قلم الهه افتخار
ما افغان ها امروزه با مسایل اجتماعی ای درگیر هستیم ، که اگرچه خیلی ها به اشکال غول آسا و مشکل ساز در جامعه ما متبارز میگردد؛ مگر از مسایلی نیست که تنها در افغانستان ما به وجود آمده و از خود سابقه نداشته باشد. این قسم مسایل سابق در کشور ها و سرزمین های دیگر هم بوده و پیش آمده و مردمان با کوشش ها و مبارزات سرسختانه توانسته اند؛ آنها را حل وفصل نمایند و اکنون آموختن از تجربه ها و سرگذشت های آنها برای ما بسیار کمک میکند تا ما هم مشکلات خود را حل نمائیم. به نظر من زیاده بر دیگر موارد؛ بی توجهی و بی خبری و نداشتن قدرت استفاده از تجربه و دانش و کار روایی های مردمان دیگر؛ مارا سردرگم و بیچاره ساخته است.
حتی همین بی توجهی ها به تاریخ و علم و کار روایی های پیشنیان موفق باعث منزوی گردیدن افکار و اعمال ما از اخلاقیات فطری و طرز تفکر عادی و معمول انسان در چارچوب محیط و اجتماع و خانواده میگردد.
صدیق راهی
قسمت هفتم
به ادامۀ گفتار های قبلی خویش اینک طبق وعدۀ که داده بودم به قسمت هفتم گفتار خویش میپردازم که موضوع مشخص مورد بحث من همانا هر سه نوشتار خانم بهأ " ازدژخیمان بیدادگر تا به فرار از جهنم کمونیسم " ، " آیا نجیب را میشناسید ؟ " و " رها در باد " میباشد که من کوشش خواهم ورزید تا این نوشتار ها را به طور مقایسوی مورد ارزیابی قرار داده تا توانسته باشم که از یک جانب تصویر دقیق از متن نوشته های خانم بهأ را به صورت تدقیقی بدست دهم وا ز جانب دیگر با طرح سوالات روشن در قبال این نوشته ها خانم بهأ این دروغ پرداز قرن را به میز محاکمه بکشانم واز وی بپرسم که با جواب های مقنع در مورد داستان های ساختگی وجعلی خویش که درین سه نوشته من درآوردی خویش آورده اند توضیحات بدهند.
مولانا کبیر (فرخاری)
ونکوور کانادا فبروری 2013
ای آنکه در سپهر سخن شهره در دیار خورشید پر درخشش این چرخ کج مدار
(پرتو) دهــی به پهنه ی ایـن گنبد بلند برداشتــی ز سیـنه ی انـدیشه ها غبار
هر نکته ات چو اختری در چنبر سپهر دارد فــروغ لــعل بدخشان به شام تار
داری به کف چراغ هنر در محیط تار آورد گــاه ز آتـش فضــلت بــرد شرار
صديق راهي
بر همگان روشنست زمانیکه کتاب بی خاصیت و بی کیفیت وبی ظرفیت " رها در باد" خانم بی بهأ انتشار یافت من بعد ازخوانش آن تصمیم گرفتم که قسمت وار گفتار های بر آن داشته باشم و این نوشتار سرتا پا بی علمیت وسبک پایه را به نقدبکشم وآنهم نقد های مستند براساس نوشته های بازاری خود خانم بهأ که ازهیچ نوع استدلال ومنطق برخوردار نبوده و کاملاً پر ازضد و نقیض گوئي ها وفسخ کردن ها میباشد؛ بر همین مبنا و دلیل است که اینجانب تا کنون گفتار های شش گانه را خدمت خوانندگان محترم تقدیم داشته ام و سلسلۀ بعدی نقد هایم برای بر ملا ساختن دروغ ها، بهتان ها وجعلکاریهای این شعبده باز ننگین سرشت ادامه خواهد یافت. بدین منظور است که میخواهم اولین نوشتار های این موجود خرد باختۀ ابلیس صفت را که تحت عناوین " از دژخیمان بیدادگر تا به فرار از جهنم کمونیزم " و " انتقاد مضحک " نام دارد غرض مطالعه وآگاهی بیشترعلاقمندان حقیقت یاب مسأیل سیاسی پیشکش کنم که خانم بهأ بعد از نشر آن در مجلۀ " قلم در خدمت جهاد" آنرا بسط وتوسعه داده و پر از داستان های شاخدار وجعلی ساخت تا از یک جانب کام وپلان اربابان مورد نظر خویشرا برآورده ساخته باشد واز جانب دیگر غرض بدست آوردن پول و جیفۀ دنیا دست به نوشتن چنان ننگین نامۀ دیگری زد که همانا کتاب مورد نظررا بنام "آیا نجیب را میشناسید؟ " عنوان گذاری کرد وبرای نوشتن این دشنام نامه نوشته های مذکور را بدست استفاده گرفت که خانم بهأ تا کنون بار اتهام نوشتن اش را به عهدۀ من میگذارد؛ اما اینبار من تمام جوانب نوشته های بوقلمون، بی ارزش و رنگارنگ ویرا زیر زره بین ارزیابی و یافتن حقایق میبرم و هیچ گونه سوال را در زمینه در اذهان توانمند خواننده گان باقی نمیگذارم تا هنوز هم شک روا دارند که گویا حرف ها وفرموده های خانم بهأ درست است و نویسندۀ اصلی کتاب خانم بهأ نبوده گویا من میباشم.