محمد عالم افتخار
در خبری علمی از پخش ستلایتی تلویزیون 1 شنیدم که قرار است طی بیشتر از یک دهه آینده ؛ تلیسکوپی ساخته و به کار انداخته شود که نزدیک به 150 برابر پیشرفته ترین تلیسکوپ های کنونی جهان؛ قدرت تصویر برداری از فضا ـ زمان در کائینات را خواهد داشت و در نتیجه تصاویری با بالاترین کیفیت از 13 ملیارد سال عمر کائینات را برای تحقیقات علمی آینده فراهم خواهد ساخت.
گفتنی است که نخستین تصویر از کائینات در 13 میلیارد سال پیش؛ را با کیفیتی ارزنده ؛ تلیسکوپی موسوم به "کوبی ستلایت" ؛ چندین سال قبل فراهم کرده بود.
البته مشکل است که ذهن شرقی و خاصتاً افغانی بتواند معنا و هدف و اهمیت کامل این خبر را دریابد. معهذا آنرا به مثابه یک انگیزنده و مُنَبِه "فکر" و "عقل" ـ این عطیه آفریدگاری منحصر به نوع بشرـ اینجا مقدمه گویا آوردم و برای دانشجویان عزیز؛ تنها همینقدر میتوانم عرض نمایم که ما ـ هرکدام ـ وقتی به آسمان شب نگاه میکنیم به "کئ" می بینیم و نه به "کجا".
نور منبعثه یا منعکسه از ستاره هایی که به چشم ما برمیخورند؛ ده ها ، صد ها ، هزار ها و حتی میلیونها سال نوری قبل از آنها کنده شده و اینک به زمین رسیده اند. نه تنها در لحظهء حاضر اجرامی که ما می بینیم در جای متصوره نیستند بلکه چه بسا اصلاً شاید دچار " مرگ ستاره ای" شده و از بین رفته باشند و برای دریافت حالات این لحظه آنها؛ ما به همانقدر زمانهای دیگر "نوری" ضرورت داریم که صبر کنیم و انتظار بکشیم.
مصاحبه کننده الهه افتخار
یکی از روز ها هنگامیکه به خانه میامدم برخلاف همیشه در صحن آپارتمان مقابل ؛ مرد پیر و فرتوت ؛ خیلی توجه ام را به خویش مبذول داشت. زمانی که از کنارش رد میشدم سلام کردم باهمه ی توان و صدای رسا جوابم داد خیلی مهم این بود که در پشت آن نگاه ضعیف و ناتوانش حس میکردم کوه پرغرور و باشکوه استوار برقرار است. اما بعد از آن روز؛ ماه ها دیگر ندیدمش .
بعد از یک مدت یاد از تیاتر افغانستان و همینطور از لیاقت و شجاعت استاد بزرگوار قیوم بیسید در خانه ما شد و برادرم گفت: استاد در همینجا زندگی میکنند. آدرس را از برادرم گرفتم و به خانه ایشان رفتم با چنان هیاهو و هیجان که سراپایم را فراگرفته بود که حتی نمیتوانستم تصور کنم با کی و چی شخصیتی خواهم مقابل شد ، بالاخره من با همان شخصیتی که ذهنم را اینقدر متوجه خود ساخته بود دیدارکردم .ایشان از کارها و کارنامه های ماندگار خویش برایم حکایت نمودند که حالا به آنها میپردازم.
پس از عرض احترام و ادب به استاد محترم .
آدم و حوا
نکن گوش مرا زین قصه ات کر
شنیدم آنچه گفتی، دارم از بر
من از نسل حوا و آدم هستم
نه پشتون ام نه تاجیکم نه بربر
سیموسی عثمان هستی
می زاید تاریخ وفلکلور
ولی نمی زنند زور
تاریخ سازمی رودبه گور
تاریخ نویس می نشیند کنده برزانودرتنور
تاریخ خوان می خواند
بازمیگوید
مورخ ابق زایده یابور
پیش بعضی کشمش پندانه یکیست
درحالیکه نمی داندماهی درآب است
خرگوش درگشتزارداردزیست
بداهه ای اهدا به همه ای مادران
دیریست که مادری ندارم
...بازوی توانگری ندارم
بالِ وپرِ زندگی شکسته
جزخاطرِ پرپری ندارم
من گمشده ایدیارِ عشقم
مقالات دیگر...
- تبهکاران بی وقارودروغگو در چنبرۀ ریأ وتذویر
- هر عمل در مجموع جامعه تاثیر گذار است
- از مسایل مهم روز
- بشر؛ چرا مرتجع و پسگرا و تاریک فکر میشود؟
- اعلامیۀ جبهۀ نجات از بحران
- مادر
- د وطن د ترقۍ ملي ګوند اعلامیه
- د وطن د ترقۍ ملي ګوند اعلامیه
- هجوم وحشیانه نیروهای امنیتی
- جنرال قادر؛ با بال هایی بر فراز تاریخ قرن ما