رسول پویان
سحر بی پرده گوید داسـتان شب به گوش دل
فـروریـزد سـکون صخره هسـتان خموش دل
گهرتا درصدف پنهان بوداوج خموشی هاست
ولی چـون پـرگشایـد جلوه می بارد بدوش دل
نمی دانـم چه شـوری سرّ پنهانـم بـه عـالـم زد
زهرسو بشنوم شور و فغان داد و خروش دل
محترم آقای رهپو طرزی،
بخاطر گشايش يک باب تبادل نظر و ديدگاه وهمچنان فهم همه جانبهء اين مقاله تحليلی تان ميخواهم شماری از پرسشها را مطرح نمايم تا با پاسخدهی آن راه نقد ودرک ا ين نوشته متين باز شود:
۱- " مشی " و "مشيانه " به کدام دوره تاريخی مربوط است؟
۲- چه دلايلی وجود دارد که نسب بايد از راه مادر پيگيری شود؟
۳- تساوی مرد وزن از نگاه حقوقی در سرزمين ما تا قبل از تهاجم عربها چه گونه بود؟
۴- کشوری را سراغ داريم که در آن فمينيزم ( زن آزاد خواهی) به همان خطوط۱۱گانه آن که در نوشته شما تبارز يافته است رسيده باشند؟ زيرا در عرصه های گوناگون به ويژه اقتصادی ( تساوی کار، مزد مساوی وغيره ) هنوزهم درجامعه های پيش رفته دشواری های فراوان وجود دارد.
۵- از نگاه شما که مدت طولانی در عرصه های گوناگون پژوهش مينماييد. در کدام يک از نظامها ودوره های تاريخی افغانستان تلاشهای سودمند در اعادهء حقوق زن ومسأله تساوی زن ومرد تحقق يافته است؟
۶- راه بيرون رفت از وضعيت را درکجا می بينيد؟
۷- چه بايد کرد که وضعيت به سود عدالت اجتماعی متحول شود؟
دشمنان قدیم و دوستان کنونی (!) بسیار جالب است.
نکتهٔ مهم در این ترکیب، حضور پُررنگ حزب های قدیمی اند که پس از دههٔ شصت عیسایی یا دههٔ دموکراسی، ظهور نمودند.
آن گونه که می دانیم پس از کودتای خزنده یی که داوود علیه شاه محمود، کاکایش انجام داد، در ۱۹۵۰، انجام داد و رمام کار ها را به دست گرفت، فضای باز سیاسی به شدت بسته شد.
برخی از فعالان آن برهه، با او یکجا شدند، برخی به زندان افتادند و آن جا برای شان دانشکده یی شد و گروهی هم با تمکین به او، در گوشه یی نشستند.
اما، این آتش زیر خاکستر، با آغاز دورهٔ دموکراسی وارد عرصهٔ سیاست شد.
جامعهٔ درس خواندهٔ ما ـ من نمی توانم واژهٔ روشنفکری را در این راستا به کار ببرم ـ بنابر دلیل های گونه گون، به دو قطب راست و چپ تقسیم شدند. البته در میان این دو قطب، نیرو هایی تولد شدند، اما، با سرعت جای خالی کردند.
رسول پویان
تاریخ معاصر ما بخوبی نشان می دهد که افغانستان در قرون اخیر (خاصه سدۀ جاری) هماره از رقابتها و کشاکشهای قدرتهای استعماری و وابستگان آنان رنج و عذاب کشیده است. این نفوذ ویرانگرانه و آزاردهندۀ بیرونی به سبب خانه جنگی ها، اغتشاشات داخلی، رقابتهای خونین قومی و ضعف و بی کفایتی حاکمان وقت همیشه مضاعف و چند برابر شده است. پس از سقوط امپراتوری تیموریان به مثابۀ نماد تمدنی آخرین ساختار مشترک سیاسی و فرهنگی خراسانیان ادوار تقسیم، تجزیه، اغتشاشات و جنگهای ویرانگر شروع گردید و قلمرو خراسان بزرگ به میدان نبردهای قدرت در بین اقوام و قبایل بر سر اقتدار تبدیل شد. بعد از سده ها جنگ و بحرانهای فراگیر باز بلای استعمار غرب (یعنی بریتانیا، فرانسه و روسیۀ تزاری) به منطقۀ آمد و به جنگهای خونین و هستی سوز داخلی و رقابتهای قدرت در بین اقوام و قبایل رنگ و روی تازه و پلان شده داد. به طور مثال می توان به دورۀ نفوذ بریتانیا و روسیه در گذشته، رقابتهای سران پیمان ورشو و ناتو در دورۀ جنگ سرد و یورش قوای ناتو در دهۀ اخیر اشاره کرد.
رسول پویان
قـرار سبز تـو بـار دگـر بهار آورد
هـوای تـازه و امید نـو بـه بار آورد
اگرچه قرمزوزرد وبنفش مقبول اند
ولی سـپیـد و سیاه تـو شـهکار آورد
نکو بـه کار زنی استعاره وسمبو ل
به یک اشاره دل مطلب آشکارآورد
