از: نيسان
انگیزه شینواری درگذشت ، به عبارتی کشتندش ، خاموشش کردند ، چیزی زیادی از او نمیدانم ، در رسانه ها دلیل شهادتش را حمله ای انتخاری و قطع شدن پاهایش و خونریزی زیاد و مرگ ناشی از این جراحت اعلام کردند . همین
کوشش میکنم زیادتر در باره اش بدانم چیزی خاصی نمییابم فقط اینکه سی و چار سال پیش در آچن ننگرهار زاده شده و فارغ فاکولته ای ادبیات بوده ، معلم و ژورنالیست بوده و بعدش هم فعالیت سیاسی را در شورای ولایتی پی گرفته .... دلتنگ میشوم به عکس هایش زل میزنم به دو تا جفت چشم سیاهش که در همه تصویر هایش یگانه مشخصه ای شناختنش است ، باقی در پوششی سیاه و گاها سپید پنهان است ، این هویت زنانه که خطر کرده بود و تا اینجا پیش آمده بود ، که بود ، چرا کشتندش ؟؟؟ چرا در سرزمینی که هیچ صدایی را برنمیتابد ، خاموشش کردند ؟؟
رسول پویان
موسیقی با رگ و پود هستی آمیزش یافته و هرگز نمیتوان آن را از جسم و جان موجوداتعالم بویژه انسان جدا کرد. نغمۀ آبشاران، نجواهای پنهان و آشکار طبیعت، نوای دلنشین پرندگان و آواز مستانۀ ساز نوازندگان در ژرفای دل آدم نفوذ میکنند و به انسان شور، تپش، انرژی اسرارآمیز حیات و دلزندگی جاودانه میبخشند. کسانیکه موسیقی را درک و احساس کرده نمیتوانند صخرهسنگهایی را مانند که از ظرافتها و نازکیهای عاطفه و احساس زندگان بیبهره اند. افراطیون کوردل و ظالم هرچند تلاش میورزند تا موسیقی را از فرهنگ و مدنیت ما دور کنند؛ اما هرگز موفق نمیشوند؛ زیرا انسان به دون احساس، عاطفه و ذوق هنری جسم مرده و بری از تپندگی و تر و تازگی خواهد بود.
در خراسانزمین(افغانستان کنونی) موسیقی با تاریخ، فرهنگ و تمدن ما چونان آمیزش یافته که به روح زنده، بالنده و مستانۀ زندگی تبدیل شده و در تمام عرصههای حیات نفوذ کرده است. در درازنای تاریخ در این قلمرو کهن آلات موسیقی بسیار متنوعی ساخته شده است که استادان فن آنها را در بزمهای شاهانه، حلقههای عارفانه و مجالس مردمی مینواختند . در سدههای اخیر خاصه در قرن جاری به سبب فرهنگ ستیزی، تعصب و نا آگاهی حاکمان وقت بسیاری از ارزشهای فرهنگی، تمدنی و هنری ما در لابلای گرد و غبار فراموشی دفن شده و یا همسایگان ما آنها را در لیست میراث تاریخی، فرهنگی و هنری خویش ثبت کرده اند.
نگاه گر: صدیق رهپو طرزی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در آغاز این گفت و گو، آقای فریدِِ مزدک، بیان داشته است که نگاهی به ٫٫عقب ،، نموده تا به ٫٫اصل ،، پاسخ برسد.
من، با خوانش این نگاه به عقب، صاف و پوستکنده بگویم، شاد شدم که از میان رهبران پیشین حدخا، و وطن، کسی جرات نموده و تلاش دارد، نگاه به ریشهٔ شکل گیری ٫٫چپ ،، بیاندازد.
اما، چند واژه بعدتر، متوجه شدم که ایشان این حضور دیدگاه ٫٫چپ ،، یا درست ترش مارکسباوری روسی را که پس از ۱۹۱۷، رنگ گرفت، با یک خیز بزرگ، به دههٔ هفتاد همین سده پراند.
این امر روشن است که از همان سال، چنین هوایی بر سر رهبران شوروی بوده است که دامنهٔ نفوذ پیشین تزاری را اینبار، با رنگ ٫٫سرخ و چپ ،، بدهند. دریافت ژرف این مساله در این تنگجا نمی گنجد.
من کمی پیش می خزم و رخداد های سال های سی، سدهٔ بیست رادر نظر می گیرم.
شوروی پس از فراغت از آسیای مرکزی ـ با سرکوب خونین ـ در همان خط سیاست امپراتوری تزاری، در رقابت با بریتانیا ـ تلاش نمود تا افغانستان را در محور نفوذش قرا بدهد. این امر در چارچوب همان سیاست ایجاد حزب های چپ به شکل ٫٫قمری ،، با ح.ک.ا.ش.، جریان یافت.
روز والنتاین، (روز عشاق و یا روز عشقورزی) در فرهنگ غرب روز ابراز عشق است . این مناسبت هر سال در روز ۱۴فوریه (۲۵بهمنماه و بعضی سالها ۲۶بهمنماه) برگزار می شود. سابقهٔ تاریخی روز والنتین برگرفته از سنن روم باستان و مسیحیت می باشد. این ابراز عشق معمولاً با فرستادن کارت والنتین یا خرید هدایایی مانند گل سرخ انجام میشود.
آقای خامنه ای سلام : در صبح 14 فوریه 2015 ، نامه محرمانه و محترمانه ات به کاخ سفید را تیتر زدند . راستش با دیدن تیتر و همزمانی آن با روز والنتاین یاهمان روز عشاق ، به فکرم زد که من هم نامه ای محترمانه بنویسم . رسوم اجتماعی میگوید که نوشتن نامه ویا دادن هدیه درچنین روزی باید به عشقی معمولا از جنس مخالف باشد ، ولی رسوم سیاستهای روز فرق میکند ! سالهاست متوجه شدم که زندگی واقعی و مادی قوانینش با ذهن و رویا کاملا متفاوت است . تبادل چنین نامه هایی در سطح دولتی یا رهبران برای من مفهوم سیاسی اش نیازی به آنالیز مکرر ندارد . والاستریت جورنال به نقل از یک دیپلمات ایرانی بی نام و نشان نوشت ، که نامه محرمانه خامنهای به باراک اوباما محترمانه است اما او در آن چیزی را متعهد نشده است...
رسول پویان
موسیقی با رگ و پود هستی آمیزش یافته و هرگز نمیتوان آن را از جسم و جان موجوداتعالم بویژه انسان جدا کرد. نغمۀ آبشاران، نجواهای پنهان و آشکار طبیعت، نوای دلنشین پرندگان و آواز مستانۀ ساز نوازندگان در ژرفای دل آدم نفوذ میکنند و به انسان شور، تپش، انرژی اسرارآمیز حیات و دلزندگی جاودانه میبخشند. کسانیکه موسیقی را درک و احساس کرده نمیتوانند صخرهسنگهایی را مانند که از ظرافتها و نازکیهای عاطفه و احساس زندگان بیبهره اند. افراطیون کوردل و ظالم هرچند تلاش میورزند تا موسیقی را از فرهنگ و مدنیت ما دور کنند؛ اما هرگز موفق نمیشوند؛ زیرا انسان به دون احساس، عاطفه و ذوق هنری جسم مرده و بری از تپندگی و تر و تازگی خواهد بود.
در خراسانزمین(افغانستان کنونی) موسیقی با تاریخ، فرهنگ و تمدن ما چونان آمیزش یافته که به روح زنده، بالنده و مستانۀ زندگی تبدیل شده و در تمام عرصههای حیات نفوذ کرده است. در درازنای تاریخ در این قلمرو کهن آلات موسیقی بسیار متنوعی ساخته شده است که استادان فن آنها را در بزمهای شاهانه، حلقههای عارفانه و مجالس مردمی مینواختند . در سدههای اخیر خاصه در قرن جاری به سبب فرهنگ ستیزی، تعصب و نا آگاهی حاکمان وقت بسیاری از ارزشهای فرهنگی، تمدنی و هنری ما در لابلای گرد و غبار فراموشی دفن شده و یا همسایگان ما آنها را در لیست میراث تاریخی، فرهنگی و هنری خویش ثبت کرده اند.
افغانستان کنونی به مثابۀ قلب مرکزی خراسان بزرگ در درازنای تاریخ هماره خاستگاه و پرورشگاه موسیقی و ساخت آلات موسیقی بوده است؛ اما در معرفی آن پژوهشگران و قلمبدستان ما کار لازم علمی و تحقیقاتی نکرده اند. با درک این ضعف و خاليگاه با وجود مصروفیتهای مطالعاتی، پژوهشی و فرهنگیام، تلاش ورزیدم تا در معرفی آلات موسیقی اصیل این قلمرو گامی ابتدایی بردارم تا سپس اشخاص مسلکی و کارشناسان موسیقی کشور آن را به مرحلۀ کمال برسانند. پيش از همه از کم و کاستیهای این نبشته پوزش میخواهم. در زیر آلات موسیقی معرفی شده است.
مقالات دیگر...
- مسلمانان؛ از اعتلا به «دوران طلایی تمدن»؛ تا سقوط در قعر «عصر تاریکی» و توحش!
- د پردیوچور
- به بهانه پاسخ محترم فرید عادل به رساله محترم عالم افتخار
- مسلمانان؛ از اعتلا به «دوران طلایی تمدن»؛ تا سقوط در قعر «عصر تاریکی» و توحش!
- دوبیتی های سرگردان
- شناخت آلات موسیقی اصیل افغانستان
- فاشیسم از این آشکارتر!؟
- چشم دید یک غریبه از زادگاهش
- گهوارۀ كاغذی
- دوبیتی های سرگردان