وقتی برای اولین بار فیلم گلچهره را از طریق انترنیت دیدم . هزار بار به مجاهد، طالب ودولت دستنشانده ای امریکایی دشنام فرستادم.
این فیلم شاید یگانه محصول سپاه انقلاب اسلامی ایران باشد که اینک در جهان اسلام خود را از همه پاکترین ها و با فرهنگترین ها میدانند و درقرن بیست و یک به نام خمینی و خامنه ای افتخار میفروشند.
فیلم ظاهرا تاریخ سیاسی سه دهه افغانستان را بدون کم و کاست تشریح کرده است. اما واقعیتهای فرهنگی در آن آنقدر ماستمالی شده است که خیال میکنی احمدی نژاد در سالگرد انقلاب اسلامی اش با طمطراق فراوان چهل سال انقلاب اسلامی اش تبلیغ میکند... که آری از برکت انقلاب خمینی و یاران اش بود که ایران سینما را رشد و توسعه داد، زنان هرچند با برقع به بازار نمیروند میتوانند تن شانرا با مانتو پوشانده و موی های خود را بادستمال پنهان کنند. تحصیل کنند، دکتور، آموزگار و کارگردان سیاست های دولتی شوند. اجازه دارند که بدون محرم شرعی هرجایکه دل شان میخواست بروند. مردان ریش خود را هر روز صبح بتراشند و لباس اروپایی به تن کنند، سینما بروند و سخن از محبت را به زبان جاری سازند.
احمد عالم افتخار
می شنوم که شماری از بزرگان از کمینه (عالم افتخار) ناراض اند و میفرمایند:
ـ صد بار بریش گفتیم؛ برای توده ها بنویس؛ گوش نکرد!
ـ هزار بار فرمودیم که ساده نوشته کن؛ تا ما محتاج صد لغتنامه و دیکشنری نشویم؛ مؤثر واقع نشد؟
ـ نمیدانیم؛ این برای کی نوشته میکند، مخاطبش کیست؟
ـ خیلی حرف های عادی از طبیعت و..و..و..میگوید(منجمله در "آسیب دیده گی های روانی"...) که به همه معلوم است و بیمورد آدم را گنگس و خُلق تنگ میکند!
ـ مطالب آرمانی بلند بالا چه به درد میخورد؛ غیر اینکه "ما را بیشتر پیر سازد!"...
ـ ها؛ افتخار بعضی چیز هایی یافته است "ولی بسیار ناوقت!"...
************
من؛ شادم و حتی لذت می برم که در ردیف سایر مهربانی ها و شفقت های عزیزان؛ چنین حرف و حدیث ها نیز به آدرس من بیان میشود؛ گرچه متأسفانه بیشتر اینگونه سخنان مستقیماً به من راجع نمی گردد و تنها در صحبت های خصوصی میان افراد رد و بدل میشود؛ معهذا بازهم ارزشمند و قابل تأمل است.
اما حالا بنا ندارم در مورد آنها تبصره داشته باشم فقط به عرض میرسانم که همه اینها مرا به این نتیجه رساند که شیوه ارائه گفتنی هایم را قدری متفاوت تر سازم. بدین سلسله قبل از هرچیز آرزومندم نخست به این ویدیوی 25 دقیقه ای ایضاحات علمی ـ فلسفی ی یکی از بزرگترین دانشمندان همزبان مان که بی پروا میتوانم در مورد شان صفات «متبحر و پُرنبوغ» را به کار ببرم؛ عطف توجه فرمائید.
تمنا دارم پیش از دیدن و شنیدن حتی الامکان دقیقِ ویدیو به ادامه عرایض نروید و از همین رو هم از ویبسایت های ارجمند همکار و همرزم؛ تمنا می کنم؛ در صورتیکه کدام مانع بسیار جدی نباشد؛ اصل ویدیو ـ و نه صرفاً لینک ـ را اینجا میسر فرمایند.
مسلمان
گر اسلام است ترا آئین و مطلب
چر ا حرف جدائی داری بر لب
کجا در متن قرآن دیده ای تو
که سنی بهتر است از شیعه مذهب
از سروده های بلقیس بخاری
2 / 2 / 2013
دشت دل سرسبز ودلها بهر توشیدا شـود
آرزو دارم دوبـاره آرزو پـیـدا شــود
عمر تو باشد دراز و قامت شعـرت بلـند
قرن ها قاموس وفرهنگت جهان آرا شود
محمد عالم افتخار
"آسیب دیده گی های روانی" یکی از عوامل بنیادی ی بدبختی های تاریخی و کنونی ی مردم افغانستان است یعنی عاملی مزید بر ناملایمات جغرافیایی، موقعیت جیوپولیتیک و میدان «بازی های بزرگ» ابرقدرت های عالم بودن این سرزمین.
نخست به خاطر روشن شدن مسئاله و زدایش تمامی سوءتفاهمات که بنا بر زمینه های فرهنگی متصور است؛ اجازه دهید عرض کنم که اینجا مقصود از روان؛ روح به مفهوم مذهبی ی آن نیست. روان مجموعه کارکرد های بدن فیزیکی و مادی ی ماست که حد اکثر در رفتار و کردار ما خودش را نشان میدهد و به همین علت هم قابل شناخت علمی ـ تجربی میباشد.
همزمان با انعقاد نطفه؛ سیر تکامل روان با سیر تکامل جنین ما تداوم می یابد و زمانیکه به دنیا می آئیم دارای یک بدن فیزیکی ی حد اقل با همان پیمانه روان حداقل میباشیم. از آنجا که مادر ما به مثابه آدمی با روان خاص خود و رفتار ها و کنش ها و واکنش های درونی و عمل و عکس العمل بدنی اش در برابر جریاناتی که با آن روبرو میشود؛ (مانند مسمومیت های غذایی و غیر غذایی، امراض و ترس ها و تروما ها...) احتمال اینکه روان نحیف ما صدماتی کم و بیشی دیده باشد؛ منتفی نیست تا جائیکه میتواند به اختلال کارکردی ی اندام های اساسی چون کُوری و گُنگی و کَرَی وغیره نیز برسد.
مقالات دیگر...
- مجید کلکانی و آشنائي با نام وی قسمت ششم
- پیدایش حقایق از زبان با درایت محترم سلیمان راووش
- چیم و کیم ؟
- غزل
- داستان دروغین " فروغ "
- یادی از زنده یادعالم تاب با نام مستعار"زیبا"
- نقدی بر کتاب " رها در باد " قسمت سیزدهم - فصل چهاردهم
- افغانستان؛ به رونسانس؛ هم ضرورت دارد و هم لیاقت!
- به من چی گفتن ـ یک خصلت غیرانسانی است
- څــــړیــکه