سلیمان کبیر نوری
در آخرین صحبت تلفونیی که با جاوان یاد دکتور اناهیتا راتبزاد داشتم، مثل همیشه، با آواز رسا و گرم از سلامتی من می پرسیدند. این آواز چنان با انرژی بود که تصور شنیدن آن از زنی به چنین سن وسال بعید مینمود. آواز بلند و گرم، آمیخته با مهر و شفقت وعطوفت و عشق وصفا.
طنین این آواز نگرانی ها و خوف را از دل میزدود و فرا تر با انوار بر تیرگی ها میتاخت و روشنایی می آفرید.
آری ... همان زنی که در سرزمین تار و تاریک، اما در تارک های بلندزمانه ها، پیوسته و پیگیر فریاد برآورده بود:
ای زنان !
ای نفرین گشتگان تاریخی ی این آب و خاک،
ای نیمی از قدرت و توان پیکر این جامعه،
به پا خیزید! به پا خیزید!
از خود، از حق و حقوق حقه ی خویش، خود دفاع کنید!
یکشنبه ۱۶شهریور ۱۳۹۳
نقدی بر کتاب «در خوابهام کودک غمگینی است» از روحالامین امینی
محمد کاظم کاظمی
منبع: وبلاگ نویسنده
مشخصات کتاب:
در خوابهام کودک غمگینی است
روحالامین امینی
چاپ اول، انتشارات آرمانشهر، افغانستان
۱۰۰۰نسخه، ۱۱۰صفحه
انقلاب غزل
پیش از همه چیز میباید گفت که به باور من شعر کلاسیک روحالامین امینی و اقران او، طرز جدیدی از شعر کلاسیک افغانستان است، به ویژه در داخل کشور. شعر کلاسیک ما در حدود نیم قرن اخیر دو مرحلهی تحول به خود دید. یکی در اواخر دههی شصت بود و رها شدن آن از بند زبان و عناصر خیال شعر قدیم. از آن هنگام بود که شاعران جوان ما شمع و پروانه و جام و میخانه را به کنار نهادند و کوشیدند که با زبان امروز و عناصر زندگی امروز شعر بگویند. در تحول دوم که در اوایل دههی هشتاد تا کنون شاهد آن هستیم، شاعران علاوه بر امروزی ساختن زبان و عناصر خیال، میکوشند که مضامین شعر را هم به تجربههای خاص و عینی زندگی انسان امروز نزدیک کنند. در این مرحله نوعی جزئینگری و روایتگری به کار گرفته میشود، به گونهای که هر شعر حاصل یک تجربهی خاص است
استقلال
چه استقلال که دُمش را بگیری
رسد ایام عمر تو به پیری
همه آزاد گشتند شاد و خندان
تو در کنج قفس مرغ اسیری
سیاست
سیاست گشته درس شوم شیطان
که تزویر است در آن خیلی فراوان
یکی افغانستان گوید و دیگر
فراوان قصه دارد از خراسان
این چاکر شما همیشه درهجرت خواهد بود
فارغ ز تفنگ و جنگ و جنایت خواهد بود
هرگز نروم به وطن دوباره از ترس تفنگ
آنجا که عدل سبب جرم و برائت خواهد بود
شاعربی وزن وبی ترازو
نمیدانم که درکجا و در کدام کتابی که نوشته شده بود و یا ترجمه شده بود، آغاز طنزنویسی را در افغانستان بعد از 1350 نوشته بودند وهم طنز افغانستان زیر سایۀ طنز بلغاریه به خاطریکه چند کتاب طنز داستانی محترم جلال نورانی به زبان بلغاری ترجمه شده بود، درحقیت آن چند کتابک را شاهد آغاز تاریخ طنز نویسی در افغانستان وانمود کرده بودند. صد در صد ایمان دارم نویسنده یا بی خبر و کم مطالعه بوده، یا بخاطریکه آقای جلال نورانی مشاور یک دلقک دیگر در وزارت مطبوعات افغانسته است، نویسنده خواسته با این دروغ های شاخ دار هویت واقعی طنز افغانستان را زیر سوال ببرد و این را هم نمی دانست یا خود را به کوچۀ حسن چپ زده که بلغاریه یک مملکت کمونستی بوده جای شک و تردید نیست در جامعه دکتاتوری طنز نوشته می شود، ولی آن قدر که طنز در جامعۀ دموکراسی رشد و چاق می شود، در جامعۀ دکتاتوری کمونستی از سینۀ تنگ نفس ترس میکشد.
مـردم بیچــاره را تـاکی غـریـق خـون کنید
کـوکـب بخت جوان و طفـل را وارون کنید
خواب راحت را زچشم خلـق دزدیدیـد لیک
تـرس طالـب را سلاح حیـله و افسـون کنید
آتش ظلم و سـتم هـرگز نمی گـردد خمـوش
گه بنام دیـن و گاهی بـا دیگر مضمون کنید